شعر فارسی هنوز شعر برجسته بالاترین جاودانگی تمدن ایران در میراث باستانی این تمدن است. در این پادشاهی ، موقعیت سعدی ، شاعر فارسی ، بی نظیر و جاودانه است.
هشت قرن پس از سعدی ، هیچ شاعر فارسی در تمام فرهنگ های آسیایی ، از بنگلادش تا Türkiye ، توانسته است به اندازه سعدی در حافظه ادبی و آموزشی این قاره بنشیند. به همین دلیل ، اول ماه مه روز بزرگداشت سعدی در حقیقت روز بزرگداشت زیباترین و دلپذیر ترین میراث تمدن ایران – روز بزرگداشت شعر و ادبیات فارسی ، اما روز بشریت است.
خوانندگان سعدی همیشه از به روزرسانی ایده ها و خرد خود ، صرف نظر از آنچه جغرافیا شگفت زده می شوند ، شگفت زده می شوند. نه در گذشته و نه زمان فروپاشی نهادهای حقوق بشر توسط نسل کشی برهنه و حمایتی ، هیچ مریم گلی مانند سعدی وجود ندارد که قول می دهد از دوستی به عنوان پادزهر خصومت فکر کند و نگران از دست دادن فرصت های بشریت باشد.
مطمئناً ، سیستم های سیاسی نسل کشی فراموش نکرده اند که در سالهای نه چندان مهم ، در اواخر سالهای بیست و یکم ، میلیون ها افسردگی ناشی از تنهایی گسترده و خودکشی فزاینده چگونگی تأسیس دولتمردان انگلیس و ژاپنی برای ایجاد وزارتخانه های تنهایی ایجاد شده است.
نتیجه این است که جهان در چند سال گذشته ناپایدار یا خودکشی یا دیگری بوده است.
سعدی ، فیلسوف هستی شناختی
در برخورد با این تغییرات وجودی ، که فیلسوف ما با آسیب شناسی دقیق در مورد اهمیت پیوندهای انسانی می شناسیم:
اگر تیغ عزیزان را به خون من می اندازد
من همچنان به ملاقات با تأمل ادامه می دهم
آنهایی که من خوانده ام همه مرا فراموش کرده اند
حالا حدیث دوستی که تکرار می کنم
سخنان سعدی ، دور ، به عنوان نشانه مهربانی و دلسوزی ، تفسیر یک فلسفه هستی شناختی است که به معنای زندگی در عمیق ترین منطقه او است. اگر فلسفه مدرن بر “علایق شخصی” و اهمیت “استقلال” به عنوان بالاترین ارزش اخلاقی بر طبل فردگرایی تأکید کند و از طریق دستیابی به منافع شخصی و آزادی ها ، رستگاری هر دو جهان را در نظر بگیرد ، سعدی این پیشنهاد ناموفق و جنگ را اعلام کرده است.
سعدی آزادی واقعی را در نتیجه محبت انسان به رسمیت می شناسد ، و اینگونه است که یک مرد بی تفاوت از جرگه بشریت خارج است:
شما بدبختی دیگران هستید.
توجه داشته باشید که نام شما است
او واقعاً چه می گوید اگر شاعری که خون بی گناهی را به قیمت سنگین و غیرقابل قبول برای کل زمین می ریزد ، امروز ده ها هزار ده هزار نفر چه می توانست باشد؟
به مردی که در سراسر زمین اموال دارد
خون را روی زمین رها نکنید
Daryadal و همچنین “Sea Aisham”
مقدمه فوق الذکر صرفاً یادآوری ضرورت سعدی و خرد تمدن سعدی نیست ، بلکه بهانه یادآوری و بزرگداشت یکی از شاعران معاصر افغانستان ، خلیل الله خلیله است که تقریباً چهار دهه در ماسک پرواز کرده است.
خلیلی ، که مانند رهبر ادبی خود ، سعدی ، کیهان شناس در دوران خود ، سالها به عنوان یک دیپلمات افغان به وطن خود خدمت کرده بود و به دلیل حمله شوروی به افغانستان و جهان ، جابجایی را چشید.
شهادت داستانی دلپذیر است که بین نویسنده این خط و او اتفاق افتاد. در سالهای 1366 و 1367 ، من ، به عنوان نماینده ایران در سازمان ملل متحد ، تلاش برای پایان دادن به جنگ طولانی و جنگ سوختگی عراق علیه ایران سخت بود و من برای دستیابی به صلح ، قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل را دنبال کردم.
در همان روز ، من می دانستم که یک کنفرانس در شیراز برای بزرگداشت سدی برگزار شده است ، و یکی از مدیران این برنامه در یک تماس شخصی از من خواست که شخصی یا برخی را برای شرکت در کنگره سدی دعوت کنم.
دیری نگذشت که من مطلع شدم که یک شاعر و فارسی با صدای بلند افغانستان در ایالت نیوجرسی آمریکا بوده و دوران قدیمی را سپری کرده است. کسی که ارتباط بین من و آنها بود ، آیاتی از او را می خواند که ماهیت وطن پرستی رقیق را نشان می داد. خلییلی به رودخانه هودسون در نزدیکی خانه موقت خود گفت:
امواج نبرد هادسون من/ دریای دیگر من را دیوانه می کنم
من با اشتیاق و همدردی با او تماس گرفتم و از وی برای سفر به ایران برای شرکت در کنفرانس سعدی در شیراز دعوت کردم. وی با غم و اندوه غیرقابل توصیف پاسخ داد که به دلیل بیماری های بی شماری ، او در حال فرود آمدن بود و بدن رنجش سفرهای طولانی را انجام نداد ، اما قول داد داستانی را در بزرگداشت سعدی ارائه دهد. مدتی نگذشت که او این قول را برآورده کرد ، و داستانی عالی و جذاب که او در بزرگداشت سعدی نوشت ، مرا به دبیرخانه کنفرانس شیراز فرستاد.
من به این خوب افتخار می کنم ، زیرا خلیلی نه تنها سعدی را با استعاره های باشکوه ستایش کرده بود ، بلکه با توجه به این ستایش معرفتی ، وی به خاطر حمله شوروی به افغانستان ، دادخواستی و رنج به جهان و وجدان ارائه داده بود. در حقیقت ، خلیل ، سعدی ، شاعر بنی آدم را به قرن بیستم خواند تا شعر تاریخی “بنی آدم” را غافلگیر و تفسیر کند یا اعتراف کند که بنی آدم خیلی عضو همان بدن نبود.
در این داستان قدرتمند ، خلیل اعتراف کرد که سدی از نظر توانایی درک فداکاری انسان بلکه “دریا” است. با این حال ، او را برای دیدن جنایات جنگ و تجاوز فراخوانده شده است و منتظر است تا سعدی دوباره از زبان تأثیرگذار ظاهر شود و معانی جدیدی را برای زندگی معاصر به ارمغان آورد.
نویسنده دعوت خالی به سعدی بسیار تکان دهنده و بازتاب دهنده است. خاک دوست داشتنی شیراز ، خلییلی را برای بازدید دعوت کرده بود ، و خلیل به دعوت متقابل سعدی به بازدید از افغانستان و بازگو کردن خرد خود در مواجهه با فاجعه یک ابرقدرت ، در واقع به دنبال برهنه “اردوگاه شرقی” بود.
باری ، فخر خلییلی در کنگره سعدی شیراز ، نه تنها در صدر مشارکتهای ادبی خارجی این کنفرانس قرار گرفت ، بلکه در ادبیات و موضوع همه مقالات داخلی و خارجی و مقالات ابدی نیز برتری داشت.
داستان ما ، اما اینجا به پایان نمی رسد. حدود چهارده سال پس از نوشتن این داستان ، هنگامی که نسل کشی برهنه اسرائیل در غزه ، با حمایت کامل از کشورهای غربی ، هیچ چیزی را از منشور سازمان ملل و منشور حقوق بشر به جا نگذاشته است ، داستان خلیله بار دیگر در فضای مجازی بسیار مورد استقبال قرار گرفت.
معجزه این داستان مربوط به بسیاری از جزئیات وقایع زمان ما است. نیروهای پرخاشگری اتحاد جماهیر شوروی در فوریه 1988 افغانستان را ترک کردند و سابقه سنگینی از جنایات خود را در تاریخ قرار دادند. با این حال ، قاسیدا خلیلی سالها پس از مرگش در غرب زنده مانده بود تا نشان دهد که جهان سرمایه داری غربی هیچ فضیلتی در تاریخ تاریخ کمونیسم به موزه کمونیسم ندارد.
داستان خلییلی را به عنوان یکی از موفق ترین مانیفست اعتراض ، بشردوستانه و امیدوار ، درست همانطور که سعدی با خرد بشردوستانه بین تک نسخه های دو جهان و جهان ، به خشونت تاریخی جهان اجازه نداد و پیدا کنید. خرد و وعده های مهمی برای بازآفرینی ارزشهای الهی و انسانی وجود دارد.
او
به دادگاه سعدی
جماعت استاد انسانی شیخ همام
که در آب و هوای حرف راست امام
هشت قرن که خاک در این رودیم خالص است
نامه تحت اللفظی
هشت قرن توسط چمن با خط طلا نوشته شده است
رقم عزت به جابین
زهره هر شب در بوستان باز می شود که این ملک است
تگرگ آهسته
زین Golestan به هدیه طلوع
برای کند کردن تاج و تخت
در خانه اش صبح زند صبح و
تحقیقات به همه صمیمانه
به عشق نرسید زیرا او
درد دردناک قدیمی
که او در خم شدن وحدت در خاک دید
رازهایی که نتوانست Jamshid Zamam را کشف کند
شاعر EIBSA که با جودیت نوعدوست است
دنیا را نمی دانید نه کسی به جز نام
مانند شهرت این شیخ و سن
وقت و مکان را انجام ندهید.
او ابدیت آینه در صبح است
او ابدیت شام است
شهد شهد خامه ای او
بسیار خوب است که خدا آن را برکت دهد.
در دانشکده خرد قرآن بخوانید
برده از شرق انور پیمبر
او گفت عشق به جان امیر است
او گفته است که روح روی درب برده است
این خرد را گفته اند که قلب روح است
ترحم
سعید عدالت چراغ راه زندگی است
از پرتو آن کار دو جهان به سیستم باشد
کینگ پاهای من را به نه صندلی چرخ گفت
قبلی
او دوباره گفت که با ظهور توده ها
سلول گفت که در لانه موران مکرام
به گفته کودک ، بوسه روی کودک است
هر جا صورت زرد یتیمان
به حوزه قضایی
تا زمانی که Sphere شکستن سلام qiblah سلام است
دنیای سعدیا را ببینید
قلب آواره شیدا
خود ستایی
حالا به این خودکشی دیوانه نگاه کن
به نظر شما ، انسان ها یکی یکی هستند
حالا هزینه های شیخ آژل بسیار زیاد است
ملتی از محکم و در سراسر کشور
غم و اندوه
ای شما در چشمان خود ، دنیای شاد و شاد
حالا به این صحنه از خونریزی و ماست نگاه کنید
شخصی که با شما است.
به فتنه و تخریب و غوغا نگاه کنید
قلب او غرق است
به آدم و مایدن شب مراجعه کنید
حق و عزت و دوستی و محبت و وفاداری
این کلمه ای است که به معنی آن افتاده است
یک قدم دور از ترک ملت همسایه خود
سوفل در آتش که به معنی آن افتاد
بدتر از ظلم هالکو و کاهش بغداد
کشور آتش ما را ببینید
گل ، وطن جوانان خونین مشهاد
هر قدم در بیابان نیز در قلب بیابان است
شهرهایی که در آتش سوزی و ظلم سوخته اند
سر خود را در گنبد خزرا سیگار بکشد
ناز
دختر شکم مثل گل همرا
راهی است که تشنه خون مردم است
هنوز نگاهی به صلح می اندازد
روح انسانی او به آنجا رفته است
به برتری او نگاه کنید
در
به جهل و ترس مؤمن نگاه کنید
جلال دشمن خون ندارد
به سرماخوردگی نگاه کنید
پرچم قرمز امروز اینجا بلند است
در حاشیه تأمل کنید و فردا نگاه کنید
سعدیا روزا میناوی در بادا خورام
قد بلند و به این چرخ فلک
در شب تاریک غم و اندوه ، قند غمناک است
بسته
در “Golestan” رسول چمن چمن نوید
او گفت قلب عزاداری عزادار است
من آمده ام تا باغ را باز کنم
گل هدیه من دامن خارپشت است
آهنگ بلبل اگر نه من
ناله های زیادی وجود دارد
شعر جابجا شده
خون قلب ، کبد داغ ، چشم
من از سر عزت نفس می آیم
اگر غم من گرم باشد ، گرم است
مگر اینکه من مشهاد را پشت سر بگذارم.
این به همان اندازه است که من در مورد خون قلب می گویم
اگرچه آنها از عزیزان مصر رفتند
یادبود یوسف
آندرین دشت که بشریت را از دست داد
قند صدای دلچسب است
غزنی
سوخت هری خواجه انصاری است
از گلستان نباشید
تا عرض زهد ثابت و ثابت
شرق به تاریخ بشریت ناز وجود دارد
به طوری که مولوی و حافظ و آتاری وجود دارد
قلب قلب های Khosrow است ، نه مربای Keikhosro
اگر انکار وجود داشته باشد یکی از قلب قلب
در شب تاریک ما ، اقبال
تظاهرات آینه و بصری است
به جز ویرانی قسمت انسانی هرگز
تا سر رشته
انسان و نفس آرام غیرممکن است
تا اینکه وظیفه او یک اژدر خونخوار است
برهنه آن پای برهنه به دشمن
ملت بت در قلب است
گردن قدرت زنجیره ای شیر بود
تسلیم هر کجا الاغ
می تواند من را ناله کند.
که چو سعدی مژه های اوست
سعدیا شما یک پدر ، یک استراتژی ، شیخ هستید
بوسه های قلب و روح تسبیح خود را
استاد خلیل الله خلیل
سلام به روح آتش نشان ، که هم اکنون در نزدیکی مقبره سید جمال الدین اسدابادی در حیاط دانشگاه کابل واقع شده است.