سعدی افشار آخرین بازمانده نسل طلایی سیاهپوستان کشور ما بود که از زمان نوجوانی خود این کار را انجام داد. او هر دو خنده را برای هموطنان خود برای سالها به ارمغان آورد و به هنرهای ایرانی در سایر کشورها افتخار کرد ، با رقص سیاه و سفید زیبا ، محمود دلتابادی جذاب ، و منبعی برای بهرام بیزی برای تکمیل تحقیقات خود در مورد بازی سیاه و با هنر خود ، او یک هنرمند برجسته ایرانی پیتر بروک بود.
امروز ، پنج سال پس از مرگ وی ، ما بخش مختصری از یکی از خاطرات او را مرور می کنیم ، خاطره ای به نقل از سعدی افشار در کتاب “سبک و زندگی سعدی افشا” توسط محمد رضا خواضی.
این خاطره بخشی از یک مکالمه طولانی است و سعدی افشا در پاسخ به سؤالی درباره یک نمایشنامه سیاه که پیتر بروک یکی از مخاطبان آن بود ، آن را گفته است.
ما این خاطره را با همان ادبیات و لحن سعدی افشار می خوانیم:
“ما به جشن پنجم هنر شیراز رفتیم. ۲ ۱ ما در برنامه منتخب پیروز شدیم ؛” دو ساعت خوشبختی “،” میرداماد “،” بخشش “، که یکی از خاطره من نیست. Bijan مفید در آنجا با پیتر بروک بود. آنها برای دیدن کارهای ما آمدند. آنها می بینند که مردم می خندند.
بروک می گوید چقدر آنها تمرین کردند که مردم اینقدر می خندند؟ بیجان مفید می گوید که آنها تمرین نمی کنند. گفته می شود نیم ساعت دو ساعت کار کند. من واقعاً نمی توانم آن را باور کنم. زیرا آنها 6 ماه تمرین کردند. البته کار آنها بسیار خوب بود. او می گوید ، اگر آنها درست باشند ، من به آنها خط می دهم.
ما به تهران آمدیم. بروک چند خط عروسی فیگارو نوشته بود و به صنعا داده بود. در مینی بوس که می آمدیم ، صنعا داستان را گفت. او گفت که یک استاد و یک بنده که به عنوان مثال اجازه کار زشت را نمی دهد و به همسرش خیانت می کند ، خدمتکار همه چیز را روشن کرد ، او با یک ماشین کوتاه گفت: وقتی رسیدیم ، این داستان را برای یک ساعت و نیم نشان دادیم.
به طرز عجیبی ، مردم می خندیدند. البته ما تعداد انگشت شماری از کار داشتیم. آنچه او گفت در سه دقیقه تمام شد. اینجا بود که (بروک) معتقد بود که چنین مواردی وجود دارد. سپس ما قرار بود از سفر خارج شویم که مشکلی داشت که نتوانستیم برویم.
با توجه به این عملکرد ، توضیحات پیتر بروک این بود که بیش از دو نوع تئاتر در سراسر جهان وجود ندارد. این دو نوع تئاتر خوب یا بد نیستند ، اما مرده یا زنده هستند و حجم تئاتر مرده در همه جای دنیا بسیار است. “در ایران ، وقتی این نمایشنامه را دیدم ، احساس کردم یک تئاتر زنده وجود دارد.”