در ادامه ، ما سری معروف شبکه های سینمای خانگی را که قرار بود در ذهن بمانند ، بررسی می کنیم ، اما زودتر از آنچه انتظار می رفت ، بازگردانده شد. بخشی از لیست این است که آنها شروع خوبی داشتند ، اما ممکن است خوب نبودند.
جنگل آسفالت
تیمی از بازیگران مشهور ، یک داستان جدید و یک عاشقانه متفاوت ، پتانسیل هایی بودند که می توانست سریال جنگل آسفالت را به یک سریال محبوب تبدیل کند. در ابتدا ، این سریال به دلیل هنر بازیگری توجه برخی از بازیگران خود را به خود جلب کرد ، اما متأسفانه همه چیز در مقوا (با فداکاری به آقای فراستی) باقی مانده است و هیچ چیز پیش بینی نشده است. وقتی از دور “جنگل آسفالت” را تماشا کردیم ، انتظار سریال دیگری را داشتیم ، اما با نزدیک شدن به آن ، فهمیدیم که داستان برای جذب ما چندان عمیق نخواهد بود. برخلاف تصور ، نه بازی بازیگران مشهور تعریف نشده بود ، نه داستان همانطور که باید داشته باشد ، و نه عاشقانه تر. همه اینها گرد هم آمدند تا ما را به یاد عقاب دائمی نوید محمد زاده از جنگل آسفالت یادآوری کنیم و بیش از حد درگیر داستان و داستان این سریال نشویم.
کارگر
سه سال پیش ، هنگامی که اولین فصل از سریال های زخمی پخش شد ، توجه مردم به داستان زندگی مالک (جاواد عزتی) و انتقام او از خانواده ریزابادی جلب شد. همه چیز خوب بود. آنقدر خوب که مردم فکر می کردند با یک تحول قابل قبول در کنار سریال سازی هستند. اما طولی نکشید که فهمیدیم این یک معجزه است! فصل دوم ، فصل سوم و سرانجام فصل چهارم این سریال در بازی خانگی پخش شد و تعداد بینندگانی که اشتیاق به شنیدن داستان مالک و صالح داشتند. علت نیز مشخص بود. مالیکی ، که مردم برای دیدن این سریال انتخاب کرده بودند ، به تدریج به حاشیه داستان رفت که مخاطب را گیج کرد.
داریوس
پس از موفقیت سریال Lion Skin ، بیشتر مخاطبان انتظار داشتند که داریوش موفق باشد. سریال که تقریباً روحیه “پوست شیر” را داشت ، قرار بود با همان الگوی موفق بدرخشد. در ابتدا به نظر می رسید. داریوش با موسیقی و موسیقی معروف خود دقیقاً مانند پوست شیر توانست خود را بر روی زبانها بگذارد ، اما مدتی نگذشت که داستان این سریال در وسط جاده مخاطبان را ترک کرد. سریالی که در زیر سایه سریال دیگری مطرح شده است ، محکوم به مقایسه با آن سری محبوب است و این مقایسه باعث می شود مخاطب از آن چشم پوشی کند و از نقاط قوت اصلی عبور کند. در حقیقت ، داریوش با ایده خود می توانست یک سریال به یاد ماندنی و محبوب مانند پوست شیر باشد ، اما به دلیل سوء رفتار توسط مخاطب رد شد و نمی توانست همانطور که باید بدرخشد.
گردنبند
اولین تیزرهای تبلیغاتی “گردنبند” به نظر می رسید که یک شروع پر سر و صدا است که همه را به شنیدن داستانی متفاوت دعوت می کند. “گردنبند” سریال بود که با یک رمز و راز پر از خون و اشک شروع شد ، به این دلیل که مردم با انتظارات زیادی برای تماشای این سریال می نشینند و منتظر یک داستان جنایی جالب بودند.
رد خون که کارگردان قصد داشت این معما را حل کند ، قرار بود مخاطب را با خود به همراه آورد ، اما همه چیز مانند شروع سریال نخواهد بود و بسیاری از آنها به آرامی از این معما منزجر می شدند ، زیرا داستان پیش نمی رفت. بیشتر بینندگان این سریال منتظر یک داستان جنایی بادگیر بودند ، اما داستان گردنبند نیازی به پیچاندن ذهن مخاطب نداشت ، که باعث شد پایان این سریال به اندازه شروع آن نباشد. شاید اگر هیجان بیشتری در این سریال به مخاطب تزریق شود ، گردنبند در پایان باقی می ماند.