پریرخ شاهیلانی (زاده ۲۰ آذر ۱۳۱۸)، معروف به پری زنگنه، خواننده اپرای ایرانی است که بیشتر به خاطر ترانههای محلیاش شهرت دارد. پری در سنین جوانی بر اثر تصادف رانندگی بینایی خود را از دست داد، اما این امر مانع از علاقه او نشد و زمانی که در سن سی سالگی قرار داشت، شهرتش از مرزهای ایران گذشته بود.
در روزهای اول آذر 1353 که خبرنگار روزنامه برای مصاحبه به سراغش رفت، مشغول آماده کردن صفحه ای از آهنگش بود که قرار بود به زودی منتشر شود. مجموعه ای از ترانه های محلی ایرانی. او همچنین در تدارک سفر به اروپا برای اجرای کنسرت بود. در ادامه گفت و گوی خبرنگار روزنامه با وی که در صفحه 7 روز یکشنبه سوم آذر 1353 منتشر شده است را می خوانید:
پری زنگنه چند سال پیش بر اثر تصادف بینایی خود را از دست داد. وی درباره این حادثه که شایعات زیادی را به همراه داشت می گوید:
– تصادف به دلیل خستگی زیاد رخ داد. ماشین من با ماشین پارک شده کنار خیابان برخورد کرد. بعد از این برخورد چشمانم جایی را ندید.
پری زنگنه که هنرستان موسیقی را به پایان رسانده دو دختر ده و هشت ساله دارد. می گوید:
– بعد از اتمام دوره هنرستان ازدواج کردم. بعد از ازدواج بی دلیل خوانندگی را رها کردم و فقط شش سال بعد تصادف کردم. بعد از این ماجرا بود که ناگهان احساس کردم می خواهم دوباره بخوانم.
به جای حرکت دست رهبر، ریتم را دنبال می کنم
پری زنگنه اولین خواننده ای بود که چندی پیش با ارکستر سمفونیک تهران آواز خواند. از او می پرسم که چگونه این اجرا را پذیرفت و موفق شد؟ می گوید:
– البته این کار هم برای خواننده نابینایی که حرکات دست رهبر را نمی بیند و هم برای رهبر ارکستر بسیار سخت است. اما با چندین بار تمرین و همکاری صمیمانه رهبران، متوجه شدم که به جای دنبال کردن ریتم با حرکات دست رهبر، می توانم این کار را با استفاده از حواس دیگر انجام دهم. مثلاً نزدیک رهبر ارکستر بایستید و با شمارش ریتم آهنگ را دنبال کنید. خوشبختانه تا کنون با چندین رهبر ارکستر (توماس بالدنر، کریستین دیوید و فرهاد مشکات) کار کرده ام و نتیجه راضی کننده بوده است. به زودی کنسرت های دیگری را در تهران و شهرستان ها به نمایندگی از جونز موزیکال و سه کنسرت دیگر در اروپا در شهرهای هامبورگ، برلین شرقی و پالرموی ایتالیا اجرا خواهم کرد. به همین دلیل این روزها سخت تمرین می کنم.
پری زنگنه که در حین صحبت با من یک تکه زیبا می بافت نیز گفت:
– روزهای اول پذیرش این اتفاق برایم سخت بود، باورم نمی شد. من برای همه احساس می کردم که یک فرد جدید هستم. من خودم را پذیرفته بودم اما برای اطرافیانم سخت بود شرایطم را بپذیرند. برخلاف تصورم، این اتفاق به من جرات داد تا بیشتر بجنگم، اما تاثیرات بدی روی اطرافیانم گذاشت، به طوری که مسیر زندگی امروز من همان مسیری است که واقعیت ها را بیشتر حس می کنم. من مردم را بهتر می شناسم و باور کنید، حالا خیلی کمتر از سایر مشکلاتم به نابینایی فکر می کنم. باید بگویم این قدرت مبارزه و این قدرت روحی گاهی به ضرر من تمام می شود. آنقدر اغراق شده است که گاهی اوقات مشکوک می شوم که باید همه ناملایمات را تحمل کنم! می گویند تو زنی قوی و با روحی هستی و از من سمبل قدرت و روحیه ای ساخته اند که خودم در آن می مانم و به سرنوشت پایبندم و به آن ایمان دارم و گویا این واقعه حقیقت من را آشکار کرده است. وجود بیشتر
من می خواهم یک کنسرت به نفع بچه های بنگلادش و نیجریه اجرا کنم
پری زنگنه اوقات فراغت خود را به مطالعه کتاب می گذراند و می گوید:
من اغلب به کتاب هایی که دوستانم روی نوار ضبط کرده اند گوش می دهم. آخرین اثری که شنیدم داستان هلن کلر بود که عمیقاً تحت تأثیر آن هستم. این تأثیرپذیری نه تنها به این دلیل است که من زندگی آن زن را لمس می کنم و می شناسم، بلکه بیشتر به خاطر روحیه باز و موفقیت او و به ویژه محتوای آموزشی کتاب است.
پری همچنین درباره کتابخانه گویا که به تازگی برای نابینایان راه اندازی شده است، می گوید: من سهم کوچکی در کار این کتابخانه دارم.
پری زنگنه می افزاید:
قصد دارم در آمریکا و ژاپن کنسرت برگزار کنم. مقدمات برگزاری آن توسط دوستانم فراهم شده است.
از آنجایی که این نابینای خوش قلب اغلب کنسرت های خود را به نفع انجمن های حمایتی و خیریه برگزار می کند، می خواهد این کنسرت ها را به نفع بچه های بنگلادش و نیجریه اجرا کند.
می گوید: مشکلات نابینایان زیاد است. ما دوست داریم این مسائل را خودمان حل کنیم، نگران همدردی بی مورد هستیم. گاهی این دلسوزی ها برای ما سخت است.