به گزارش خبرفری، او سال ها توسط نسل های هنرمند و متفکر به عنوان نماد هویت فرهنگی ایران شناخته می شد. او با آثار خود اسطورهشناسی، فولکلور، ادبیات کلاسیک فارسی و تجربیات معاصر را در هم آمیخت و جهان را با هویت عمیق فرهنگی ایران آشنا کرد.
در یکی از آخرین یادداشتهایی که نویسنده گاردین برای بیضایی فرستاد، تصویری از فضای داخلی ویران شده سینمای ایران در تهران – قدیمیترین سینمای پایتخت – وجود داشت، جایی که پوستر فیلم او «شاید زمانی دیگر» همچنان در میان تکههای پارهپاشیده تصاویر سیاسی دیده میشد. این نشانه تخریب نمادین بی ارتباط با مضمون آثار البایی نبود. آثاری که سینما و تئاتر را به عرصه رویاها، مقاومت و خاطره فرهنگی تبدیل کردند.
بیضایی 5 آذر 1337 در تهران به دنیا آمد و از نوجوانی نمایشنامه نویسی و نقد تئاتر را آغاز کرد. او کتاب کلاسیک خود “تئاتر در ایران” را در 27 سالگی منتشر کرد که اثری مرجع در تاریخ و نظریه تئاتر در ایران است.
بیشتر بخوانید:
خودکشی، قتل، انزوا و تبعید سرنوشت تلخ چهار کارگردان سینمای فکرمحور ایران
رنج از جهل چگونه بیضی به بیضی تبدیل شد؟
بیضایی در دهه 70 وارد سینما شد و با همکاری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان فیلم های تاثیرگذاری از جمله «عمو سیبیلو» و «باشو غریبه کوچ» ساخت. این آثار تلفیقی از رئالیسم، نمادگرایی و تحلیل اجتماعی بود و پیوند هویت ملی، زبان و تجربه مهاجرت و جنگ را به تصویر میکشید.
در اواسط دهه 1970، جایگاه زن در آثار او برجسته تر شد. زنان در فیلمهای او نقشی منفعل نداشتند، بلکه در جستجوی هویت و آزادی بودند که حتی گاهی به چالش ساختارهای سنتی منجر میشد. نمونه بارز این رویکرد، فیلم «چریک تارا» بود که با نگاهی نو به نقش زن در اسطورهشناسی و زندگی معاصر مینگریست.
بیضایی علیرغم موفقیت های هنری خود، سال ها تحت فشار سانسور بود، از جمله اخراج از دانشگاه تهران. وی از سال 1352 در گروه تئاتر این دانشگاه به تدریس پرداخت و در سال های بعد و در دوران ممنوعیت به نگارش نمایشنامه و فیلمنامه هایی پرداخت که توسط دیگران تهیه شده بود. سرانجام در سال 2010 به آمریکا رفت و در دانشگاه استنفورد در رشته ایران شناسی تدریس کرد و توانست برخی از آثار ممنوعه خود را روی صحنه ببرد.
با درگذشت او واکنش های بسیاری از سوی هنرمندان ایرانی منتشر شد. جعفر پناهی با بیان اینکه از بیضایی آموخته اند که چگونه در مقابل فراموشی باید ایستادگی کرد و اصغر فرهادی این واقعیت را یادآور شد که «ایرانی ترین ایرانی از وطن دور از وطن چشم بر جهان بسته است».
به طرز تلخی، دو هفته قبل از مرگش، بقایای سینمای ایران در تهران در آتش سوخت، گویی نمادی از پایان فصل مهمی از تاریخ فرهنگی ایران است. اما مرمت و مرمت فیلم های کلاسیک بیدائی از جمله با حمایت پروژه سینمای جهان زیر نظر مارتین اسکورسیزی باعث زنده شدن آثار او نه تنها در ایران، بلکه در سراسر جهان شده است.
فیلمهای برجسته او از چریک تارا تا مرگ یزدگر قرار است در فصل آثار ماندگار موج نو سینمای ایران در باربیکن لندن به نمایش درآیند که یادگاری از میراث جاودانه بهرام بیضایی در آن سوی مرزهای ملی است.