آخرین مطالب

همکاران

جلال آل احمد و سیمین دانشور

لیلی گلستان:در عالم بچگی، عاشق جلال آل احمد بودم و سیمین دانشور را رقیب خود می دانستم/ ویدئو

داستان دوستی ابراهیم گلستان و جلال آل احمد و سپس خشونت و تاریکی بین آنها حدیث متداول است. هر دو با دست نوشته شده اند و نمی توان آن را از تاریخ ادبیات معاصر ایران حذف کرد. در یک دوره زمانی رابطه این دو به قدری گرم بود که ارتباط دائمی بین آنها برقرار بود.

حالا لیلی گلستان نازنین دختر ابراهیم خان در گفت وگو با روزنامه شرق مطالب جالبی از عشق خود در قالب دختری به آل احمد بیان کرده است. البته خانم لیلی خانم احتمالاً در مورد سن خود در آن زمان اشتباه می کند و با توجه به تاریخ ازدواج آل احمد و سیمین خانم دانشور عزیز در سال 1329، لیلی خانم باید در آن زمان حدود 6 سال سن داشته باشد. وی چنین بیان کرده است:

“خب، شانس من بود که به خاطر پدرم با افراد بسیار بسیار خاص آشنا شدم. شاید خاص ترین آنها آل احمد بود. باید بگویم که آل احمد اولین عشق من بود. البته به چشم یک دختر 10 ساله. همیشه با تعجب به او نگاه می کردم، صدایش بسیار زیبا بود. نازک و استخوانی بود، خیلی خوب بود.”

بعد یک روز شنیدم که پدرم به مادرم می‌گوید آل احمد زن می‌گیرد و همسرش را می‌آورد تا ما را معرفی کند. آن موقع از آبادان برگشته بودیم و در خانه مادربزرگم در خیابان چراغ برق زندگی می کردیم تا اینجا برای خودمان خانه پیدا کنیم. حالم بد شد یعنی احساس خیلی بدی داشتم. با خودم گفتم: یعنی چی می خواد زن بگیره؟ پس من چه خواهم شد؟

هیچ وقت یادم نمی رود که خانه مادربزرگم هشتی بود. بعد از بالا آمدن از پله ها وارد حیاط می شد. خونه خیلی بزرگی بود یادم هست که پشت پله ها ایستاده بودم که می خواستند بیایند همسرش را ببینند که آخرین نفر بود.

بعد اینها که وارد شدند وقتی سیمین خانم را دیدم گفتم نه این نمی تواند رقیب من باشد. بعد از ازدواجشان البته من بچه شان شده بودم چون بچه دار نشدند. خیلی وقت بود که هرجا می خواستند بروند زنگ می زدند که می خواهیم بیاییم دنبال لیلی و مرا به این طرف و آن طرف می بردند و من و سیمین خانم واقعاً عاشق بودیم. اما ابتدا ما رقیب بودیم.”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *