بلکیس سلیمانی در کرمان متولد می شود. هنگامی که او کودکی بود ، شهنومه پدرش و محافل کوچک که در دهکده خود مستقر شده بودند ، ایده های او را شکل دادند.
خواندن فلسفه در دانشگاه یک دانشگاه عمیق در جهان بود. همانطور که وقتی او در دهه چهارم زندگی شروع به نوشتن زندگی کرد ، کار او نویسندگان ، خوانندگان و منتقدین را شگفت زده کرد.
پس از نوشتن چهار رمان و با چمدانی از دنیای هزارتوی داستان های خود امروز ، بلکیس سلیمانی بلع دارد.
وی در بزرگداشت خود گفت: “او خسته و ناامید است و نسل خود را بیگانه در جهان می داند.”
سلیمانی یک نویسنده اجتماعی است که دردهای نسل و نسل های فرعی خود را لمس کرده است و با قهرمانان داستانهای خود روبرو شده است.
این نویسنده این روزها از جهان غافلگیر شده است که به جنگ و نابودی آن گسترش یافته است. او می گوید: “این جهان دیگر از ما نیست.” نسل ما ، به دنبال ایده آل ها ، به دنبال صلح و خوشبختی بود و به دنبال برابری و عدالت به طور ناگهانی چشمان او را باز کرد و خود را در جنگ با خودش و با دنیای خود دید.
وی افزود: “این نسل نه تنها مورد استقبال قرار می گیرد ، بلکه توسط فرزندانش رد می شود که چرا شما در حال مرگ نیستید و هنوز؟ غافل از اینکه آنها رنج های ما را برای حفظ آنها نمی بینند.
نویسنده آن مادران ، این دختران ، معتقد است که دنیای امروز رد شده است و کاملاً دیوانه است. ما خوشحال شدیم که پس از انقلاب فرانسه و انقلاب قانون اساسی ایران و پس از نوسازی پهلوی متولد شدیم. اما در آستانه پیری ما ، جهان عصبانی بود و صبح که از خواب بیدار می شویم ، در جهان مجنون و خودشیفتگی می بینیم.
او معتقد است که امروز جهان پر از صحنه های نهایی مانند جنگ ها ، فرزندان گرسنه غزه ، برج هایی است که فرو می ریزند ، و مردان و زنانی که کیسه های خود را گرفته اند و به دنبال پناهندگی هستند و دولتمردان به جای کاهش درد و زخم به آن اضافه می کنند.
کتابهای “بازی آخر بانوی” ، “بازی عروس و داماد” و “عمه بازی” آثار نویسنده هستند که همه آنها بیش از پنج بار چاپ شده اند و رمان لیدی لیدی بازی در سال 2 جایزه ادبی را برای جایزه ادبی اسفاهان کسب کرده است.