فاریما فارجامی سالها در سینما بوده است و علاوه بر این که فیلم بازی نمی کند ، در بسیاری از محافل هنری و سینما شرکت نکرد.
یکی از آخرین برنامه های این بازیگر ، بزرگداشت در خانه سینما در سال 6 و چهار سال پیش ، یک جشن در تئاتر سیتی برگزار شد.
امین طارک: Farimah Farjami می تواند ملکه سینمای ایران باشد
در آن شب ، هنگامی که این برنامه توسط گروه اجرایی “فصل شکار” جلال تهرانیه برگزار شد ، به افتخار پست هنری Farima Farjami ، روزها را یادآوری کرد که Farimah Farjami را نمی شناخت.
وی گفت: “وقتی من در دانشگاه فارابی كتابدار بودم ، از دوستانم شنیدم كه یك بانوی خوب و خوب و خوب وارد دانشگاه شد كه می توانست در سینما حرفی برای گفتن داشته باشد.” من مدتی خوشبختی بازدید او را نداشتم تا این فرصت فرا رسید و با لیدی فاریما فارجامی آشنا شدم. البته از همان مسابقه اول ، من او را به عنوان یک بازیگر خوب در سینما دیدم و قول ظهور یک بازیگری بزرگ را می داد.
آنچه Farima Farjami در دنیای بازیگری به جا گذاشت ، همان چیزی بود که ما در فیلم های “سرب” و “مادر” دیدیم. به نظر من ، این بازیگر باید با بزرگان مقایسه شود ، مانند اینگرید برگمن و سوفیا لورن ، که علاوه بر زیبایی اجزای هنری ، ما می توانیم یک مقایسه باشیم. Farimah Farjami هنرمندی بود که هرگز در طول بازیگری خود از زیبایی خود استفاده نکرد. در دنیای سینما ، او از تمرکز ، مهربانی و صداقت خود استفاده کرد.
من افتخار کردم که در فیلم های مادرش و اصلی با او بازی کنم و به وضوح این مؤلفه های ارزشمند را در او دیدم. Farjami وقتی با سینما روبرو شدیم در فیلم “سرب” بازی کرد. در این شرایط ، او می تواند به یک ملکه سینمای ایران تبدیل شود و هر شرایطی را برای حضور در یک کار سینمایی به کار گیرد ، اما او سرش را تراشیده و گفت زیبایی مهم نیست. او یک هوش عالی داشت که با این هوش بازیگری را از زندگی جدا کرد و این بود که او بقای خود را در سینما ثبت کرد. “به همین دلیل می توان Farjami را با سوفیا لورن و اینگرید برگمن مقایسه کرد.”
تاریخی تأکید کرد: “اگر می خواهم آن را در سینما قرار دهم ، باید بگویم که فاریما حق واقعی خود را از سینما نگرفت و این یک پایان عالی برای سینما است. البته این شاید سینمایی بود که حق خود را از Farimah دریافت نمی کرد. سینما خیلی از Farjami را دریافت نکرد ، موضوعی که خیلی دیر شده بود و می توان آن را باز کرد.
وقتی رحمانیان بدیما فارجامی
همچنین در مراسمی که در سینما برای این بازیگر برگزار شد ، هنرمندان مختلف صحبت کردند ، از جمله محمد رحمانیان ، نویسندگان و کارگردانان تئاتر که پس از اطلاع از این برنامه ، خود را برای مدت کوتاهی به سالن سیف الله داده بودند ، چند خاطره از این بازیگر داشتند.
وی خاطرنشان کرد: “من ممکن است شخص خیلی خوبی نباشم که در مورد اولین ستاره سینمای ایران بعد از انقلاب صحبت کنم”: فاریما فارجامی اولین ستاره ای بود که در ستاره پیش از انقلاب ستاره شد. او دانشجوی بهرام بیضئی و یک هنرمند تحصیل کرده بود که در بسیاری از نمایشنامه ها به صحنه رفت و در یکی از بهترین گروه های تئاتر به سرپرستی مجید جعفری کار کرد.
رحمانیان همچنین در خاطره ای از توجه مردم به فاریما گفت: “در غربالگری” خط قرمز “در جشنواره ، همه آنها در سینما در سینما بودند و فاریما با یک دست شکسته به دیدن فیلم آمدند و افراد زیادی برای دیدن او می درخشیدند. حضور او در این شرایط باعث شد تا بسیاری از افراد سینمایی شوند و در اواخر سینمایی برای پایان دادن به فیلم سینمایی و در پایان دوره های سینمایی برای او و در اواخر سینمایی و در اواخر سینمایی و در پایان دوره های سینمایی و در پایان دوره های سینمایی و در پایان دوره های سینمایی و در پایان دوره های سینمایی و در اواخر فیلم های وی برای باز کردن راه برای او و در اواخر سینمایی ، و در اواخر سینمایی و در پایان دوره های سینمایی و در اواخر سینمایی و در پایان دوره های سینمایی و در اواخر سینمای او را باز می کند و در پایان می توان به عنوان” و در اواخر فیلم سینمایی ، و در پایان فیلم های سینمایی و در اواخر سینمایی ، و در اواخر فیلم های خود را باز کرد. البته عذرخواهی کنید تا بگوییم که من یکی از چهار نفر بودم ، اما چند روز بعد آنها مرا در دفتر تئاتر دیدند و گفتند شما کسی هستید که به شما در نجات کمک کرده اید.
Davodnejad: Farimah Farjami من را از زمین بلند کرد
در بخش دیگری از این مراسم ، Alireza Davoodnejad ، کارگردان سینما گفت: “بعد از اینکه من در سینما کار کردم و با فاریما فاراجامی آشنا شدم ، فیلمنامه” بی خانمان “را نوشتم و Farimah پخته شد و هنوز هم روزگار بود. بد ، اما ماه فرا رسید و مرا از زمین بلند کرد تا کارم را تمام کنم و من آن را مدیون فیلم و موفقیت آن فیلم هستم.
فاریما فارجامی ، حدود پنج سال پس از دریافت کریستال سیمورگ جشنواره فجر ، در گفتگو با خودش و گفت: “شدید که در دبیرستان می شناختم ، ادبیات خوب بود و هرگز تصور نمی کردم روزی حرفه ای شود.”
وی مدرک لیسانس ادبیات دراماتیک و نوشتن تئاتر را دریافت کرد. دانش آموز بودن برای او بسیار جذاب بود ، او خوشحال و خوشحال بود که می گوید با همکلاسی های خود در چمن کالج بسیار زیبا بود. دکتر فرو ، که می آمد ، پرش می کرد زیرا پزشک گفت: “شما ادبیات چشمگیر را خوانده اید که نباید روی چمن دراز بکشید.” قاب می خندید. آن فاریما تصمیم گرفت مدرک لیسانس خود را دنبال کند و بیرون برود ، اما در واقع افکار او چنان شکسته شد که او نمی دانست چه کاری انجام دهد. شما مرتباً از این شاخه به آن شاخه می پرید. او در واقع در رادیو بازی کرد: “بازیگری زیاد می کشد.”
نمایشنامه های چخوف ، شکسپیر ، ایبسن ، چندین واحد بازیگری نیز چند واحد بازیگری را صرف کردند: آموزش ، بیان ، نفس ، یک روز به دنبال همان روحیه ماجراجویی خود. اگر کارش متوسط باشد ، او ادامه نمی داد. او از میانگین متنفر بود ، اما وقتی این نمایشنامه اجرا شد ، همه گفتند: “شما بسیار با استعداد هستید و احساس می کنید ، او به کار علاقه مند است.” جمشید مشیخوی او را به کار در دفتر تئاتر دعوت کرد. در همان زمان ، در اولین فیلم سینمایی خود ، “او گفت هر سه آنها” او بازی کرد تا اینکه اتفاق مهمی رخ داد.
فاریما فارجامی گفت: “تصور می شد که انقلاب در اینجا بماند ، من فکر می کردم اگر من بمانم ، نه به خاطر سینما و تئاتر که هنوز شروع نکرده ام. فکر می کردم باید چیزی را شروع کنم و دقیقاً نمی دانستم که من فقط می دانستم که باید بمانم. این قاب ها دوست داشتم قهوه بخورم. فالز در طول عصر راه می رود.
فاریما برای آن سالها برای من بسیار جذاب است ، اما فکر می کنم تغییر زیادی کرده است. لذت هایی که در آن زمان گرفتم ، اما اکنون بلافاصله بیشتر متفکرانه بود. بیشتر اوقات من به خودم می افتم که خیلی دوست ندارم.
من به هر آنچه که اخیراً برای مادرم از دست داده ام فکر می کنم. شبها در جای او می خوابم. بعضی اوقات بوی اتاق را احساس می کنم. “او عاشق خوشحال بودن بود و اگر می دیدم فکر می کنم ، او ناراحت خواهد بود.”