Mojtaba Nariman ، مدیر مجله مجله ، گفت: Zohreh Hatami ، یک داستان نویس و شاگردان بزرگتر صفدر Taghizadeh ، پس از مدتی درگیر سرطان در ایالات متحده درگذشت. Tanaz Taghizadeh ، یک دختر زنده از Safdar Taghizadeh ، یک ساعت پیش به من گفت. اولین داستان کوتاه زهر هاتامی در کتاب گفتار منتشر شد. او چندین سال در سینما و تلویزیون کار کرد و آخرین کتاب او “با حیفیز در آلاسکا” توسط انتشارات مروارید منتشر شد.
ناریمان در مورد Zohreh Hatami نوشت: اولین داستان از کتاب ، “با هافیز در آلاسکا” ، داستان زنی است که وطن خود را در ایران در میهن حمل می کند. خانه ای که گاهی اوقات در یک حجم از هفیز دیوان قرار می گیرد و گاهی اوقات فقط با چند کلمه فارسی و گاهی در مناظر آلاسکا و مقایسه با چشم انداز آلاسکا در ایران صحبت می کند.
در تمام داستانهای زهره هاتامی ، زنانگی در حال تکان دادن است ، حتی وقتی شخصیت های اصلی داستان توسط مردان گرفته می شود ، هنوز موضوع درد زنانه است. مهاجرت ، وطن ، زن بودن ، پیری ، مرگ و غیره موضوع اصلی داستانهای زهره هاتامی است که آنها را با موضوعات بسیار متفاوت و در فضاهای بسیار دور بیان می کند:
“اکنون فصل کوه نیست. من یک سال در کوهستان آواره شدم. فرخ تازه راه اندازی شد. من در یک شهر عجیب و غریب بودم ، آگاهان را نمی شناختم. او رفتم و گزارش شده بود. از مرکز تحقیق. آنها از همه چیز آگاه بودند. یک دسته از موهای من آن روز سفید شد.”
داستان مادربزرگ ، اختصاص داده شده به صفدر تگیزاده ، آنقدر تلخ است که شیرینی برخی از داستان ها را می گیرد و مانند بادام تلخ می ماند که بادام شیرین را می گذارد و کام را نیش می زند. تلخی که البته طعم داستانها را تکمیل می کند. داستان پیری و بی خانمانی و سربار ، و این سه درد با هم شکسته شده است.
اما هنر قلم Zohreh Hatami با داستان “مردی که شهر خود را از دست می دهد” می آید. داستانی که به سبک حکایات باستانی نوشته شده است. از موضوع داستان گرفته تا لحن راوی ، از آرزوی شهر گرفته تا جنون و داستان پردازی داستان. با مشاهده همه این نکات و دقت ها ، که همه این داستان را به خواننده جذاب و شیرین تبدیل کرده و نمی توانند پایان آن را حدس بزنند.