Aban-Series-1

آبانی که دستمان را در حنا گذاشت/ وقتی فیلمنامه هم نمی‌داند چه می‌خواهد بگوید

نوامبر ، به کارگردانی رضا دادوایی و تهیه شده توسط مجید مولای ، اولین سریال نیست که مخاطبان را ناامید می کند. از آنجا که سینمای خانگی جایگزین فیلم های ساخته شده ایرانی شد ، مخاطبان غالباً با دست های خالی رها شده اند. یک قسمت جذاب و انگیزه در قسمت های اول دیده شده است و پیشرفت کرده و معجزه را تجربه کرده است. نه تنها یک دست خالی بلکه با یک ذهنیت توهمی ، گرفتار پوچی و با کار آسیب دیده ذهنی که برای آن هزینه شده است.

اما نمونه این تأثیر در سری نوامبر ، که به نظر می رسید حداقل برای ترویج سکوی جدیدی که او انتخاب کرده بود ، حتی بدتر بود.

نوامبر با یک هنجار آغاز شد و با شکستن هنجارهای مخاطبان به پایان رسید. بدون در نظر گرفتن و مسئول همه آنچه در ساعت نشسته است. اما داستان چه بود؟

لگد

سریال نوامبر تقریباً بخشی از بیشتر آسیب های اجتماعی ، قتل ، تجاوز ، اعتیاد ، مهاجرت غیرقانونی ، اختلاس ، پولشویی ، آدم ربایی و زورگویی را ارائه داد که این روزها عنوان روزنامه ها است. اما مسئله موضوع کجاست و از کجا می توان چیز درست را منتقل کرد. نوامبر یک نخبه علمی است که در خانه و آشپزخانه ضعیف عمل می کند ، اما در علم آن جدید است. Misquochry او را در بدهی بزرگی بازی می کند. ما نمی دانیم که چرا یک نخبگان 15 میلیارد دلاری می تواند بدهی را به ارمغان بیاورد ، اما ما اولین گره داستان را می پذیریم و به جلو حرکت می کنیم.

همسر ابان ، که او را دوست دارد ، سعی می کند برای حل این بدهی در شرایطی که او یک اجاره است ، انجام دهد و ما نمی دانیم کار او چیست ، اما داستان باعث می شود که این زوج به Fariborz ثابت کنند. نگه داشتن مدیر ، که با طعنه آمیز ، انواع فساد اقتصادی را رشد داده و چنان چاق شده است که نخبگان جوان می توانند مجبور شوند از همسر خود جدا شوند.

اما فیلمنامه ای که نمی داند چه چیزی بگوید ، چه روابط عاطفی و چه چیزی قادر به تشخیص آن هستیم و نمی توانیم بگوییم چه کسی سرانجام مسئول ترکیبی از فساد در جامعه است. یک نخبه ، یک فروشنده ، یک فساد اقتصادی ، یک دزد مردم ، یک شوهر همیشه گریه می کند و یک وکیل خائن همه قلب ما را می سوزاند و ما به سادگی می توانیم آنها را ببخشیم.

نمونه عینی این افراد در جامعه ما و اطراف ما بسیار است. مخاطبی که روی این سریال نشسته اند می خواهند برای تلخی و شکست خود پاسخی دریافت کنند ، اما در نهایت به پوچی و مرگ متصل می شوند. فرار ، رفتن و ترک و حتی خودکشی.

سریال+نوامبر

نوامبر تسلیم نشد و رفت

سریال نوامبر در مورد زمان ما امروز است. روزهایی که به خیابان های شلوغ می رویم وقتی برج های بزرگ را می بینیم ، از زمان خوشی پشیمان هستیم.

اما بازیگران در ماه نوامبر در بازی های خود یکنواخت هستند. FIX همان است که شهاب حسینی و بابک در بسیاری از فیلم های او همان معتمد است. حتی لاله مرسببان ، از نقاط عطف فیلم ، از غش و ناراحتی او تا خوشبختی او ، نمی تواند ما را در بازی زیر جلدی درگیر کند. در ماه نوامبر ، هنگامی که امیر همسر اول خود را از دست داد ، مطمئناً خداحافظی می کند و صحنه را ترک می کند. و هنگامی که او در کنار بدن ثابت که اکنون عاشق آن است نشسته است ، می گوید ، من خوشحالم که شما به آرامش و خداحافظی رسیده اید.

شاید بازی بازیگرانی که نقش اصلی را بازی نمی کردند ، مهمتر از آن است. آنها با لرزهای مصنوعی بازی نمی کنند. مانند برادر ثابت که قادر به حضور در بازیگران اول بود ، یا امیر ، که هرچند همیشه در سری ازدواج گریه می کرد ، اما توانست حداقل وظیفه مخاطبان را تعیین کند.

سرانجام ، ما از شخصیت اصلی ، که داستان اوست ، متنفریم. در جایی پیرمردی که یک دوست ثابت است و ما نمی دانیم که چگونه این دوستی غیر قابل هضم به ابان شکل می گیرد که Fariborz شما را مانند خودش کرده است.

چرا کسی قصد دارد اشتباه کند که پاک نشود؟

صرف نظر از مشکلات جدی فیلمنامه ، طراحی لباس ، صحنه و آرایش بازیگران متناسب با نقش نقش است. حتی نمی توان گفت که سری Aban کارگردانی بدی داشته است. در عین حال ، به سؤالات جدی فیلم نمی توان پاسخ داد. سرانجام ، ما نمی دانیم چرا وقتی او و فریبورز ازدواج نکرده اند ، چرا او با او است که او همسرش است. در پایان ، ما نمی دانیم که چرا نخبگان در مورد مهاجرت فکر نمی کنند ، اما در این داستان ، مهاجرت هر کسی که اشتباه کرده است یا در گذشته فراری است. در پایان ، ما نمی دانیم که چرا پلیس آنقدر در نگه داشتن مداوم منفعل است و در واقع هیچ نقشی در آشکار کردن پرونده های سرقت و قتل و غیره ندارد و در ماه نوامبر می خواهد آنها را راحت کند و پلیس برود و پشت سرش نگاه نکند.

در پایان ، ما نمی دانیم که آیا او واقعاً عاشق همسرش بود یا بعداً ، پول ، ثروت و بازی های کلامی او را از عشق به همسرش دلسرد می کند. او در یک خانه ثابت زندگی می کند و با دوست وکالت خود مشکلی ندارد. در پایان ، ثابت که دست او به عشق سرقت تبدیل می شود این است که ما می خواهیم موفق شویم. آیا این پیام ما به جامعه است؟

بنابراین بسیاری از چهره های سینمایی در این سریال ساعت ها و روزهایی را صرف می کنند که به ما بگویند که هر چیزی را می توان توجیه کرد؟ نوامبر در وسط پاییز بعد از تابستان و قبل از زمستان است. شاید گفته شود که تنها ترکیب صحیح این سری ، نامگذاری آن بود. ماهی هایی که زیبا هستند اما شما را به زمستان می رساند. حتی نوامبر می تواند روزی به یک گرگ درنده تبدیل شود و همه کارها را برای نجات خود انجام دهد. این جامعه ایده آل نیست ، آقای مدیر.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *