اول: دو سه روز قبل از رفتنش تلفنی صحبت کردیم. او گفت که روز سه شنبه دادگاه دارد، اما به او گفتند بهتر است قبل از دادگاه از کشور خارج شوی. گفتم می توانی از کشور بروی؟ گفت من هم همین را گفتم اما گفتند برو اشکالی ندارد!
فکر کنم شنبه همون هفته رفت. به همین راحتی هر چه فکر می کنم، نمی فهمم رفتن او چه مشکلی را برای امنیت کشور حل کرد؟ اگر قرار نبود بنویسد، می نوشت. او هم بی پروا نوشت. محبوب تر شد. همین چند روز پیش که کچ زاده در مجلس سخنرانی می کرد، هر کانالی که باز می کردید، مطالب ابراهیم نبوی را می دیدید. مقاله ای خواندنی در مورد کوچ زاده. مقاله ای قدیمی اما همچنان پر مخاطب. نمی دانم چرا برخی اصرار دارند که حامیان را به منتقد، منتقدان را به اپوزیسیون، مخالفان را به دشمنان و دشمنان را به دشمنان قسم خورده تبدیل کنند. چه فایده ای در این کار می بینند؟ پیامبر برای هیچکس خطری نداشت. او اخیرا در روزنامه جام جم هم می نوشت. چریکی وجود نداشت. او می خواست زندگی کند. چقدر دوست داشت کتابی منتشر کند. او عاشق چاپ هر کتابی بود. مخاطبش اینجا بود. او این را بهتر از هر کس دیگری درک می کند. گاهی اوقات سیاست بازی می کند، اما آنقدرها هم سیاسی نبود. او پیام های زیادی فرستاده بود که می خواهد برگردد. او گفت که حاضر است به زندان برود اما برمی گردد. اما کسی صدایش را نشنید. آنهایی که به او گفته بودند برو، حداقل می توانستند به او بگویند: چند روز بیا اینجا ببین کی و چه کار می کنی و برگرد. با کدام معیار قانونی، عرفی، شرعی و انسانی می توان به صرف مخالفت با حاکمیت سیاسی یک کشور، از چنین حقی محروم شد؟ چرا فلان روزنامه نگار بعد از شانزده سال دوری از وطن حتی نتواند در تشییع جنازه مادرش شرکت کند؟ با گوش سیاست به این حرف ها گوش نده. من با حضرت ابراهیم اختلافات زیادی داشتم، اما الان از حقوق بشر صحبت می کنم. حقی که هر حکومتی موظف به رعایت آن است، به ویژه اگر حکومتی ادعاهای دینی و اخلاقی داشته باشد.
دوم: ابراهیم از زمانی که از ایران رفت کمتر توانست چیزی بنویسد به اندازه آنچه در ایران می نوشت. اصولاً طنز، به ویژه طنزی که مبتنی بر زبان است، در محیط محلی جای رشد و تکامل بیشتری دارد. نه اینکه بخواهم از تنگ نظری و محدودیت ها دفاع کنم، اما نگاهی به تاریخ ادبیات این کشور بیندازید تا ببینید وقتی مقوله عبوس زهد راه را بر شاعران و نویسندگان بست، چگونه پیشه خود را مسخره کردند و از شاعران آموختند. . دریافت کرده اند اگر حافظ هر چه می خواست بگوید، قطعاً می توانستیم ابیاتی درخشان بنویسیم:
ای دل راه رندی را از محتسب بیاموز
او مست است و هیچ کس به او شک ندارد
ما مواجه نشدیم. ابراهیم نبوی پس از قتل سعید امامی مجبور شد از خلاقیت خود استفاده کند تا از دست گزمه و محتسب بگریزد و تیتر درخشانش را بزند: آیا خودکشی «باید» است؟ نبوی پس از مهاجرت اجباری به خارج از کشور آزاد بود و فارغ از قاضی مرتضوی هر چه می خواست بنویسد و به همین دلیل دیگر نمی توانست چنین شاهکارهایی خلق کند. روز به روز از بار و ظرافت رندی کاسته می شد و بیشتر عصبانی می شد و متأسفانه آنقدر باهوش بود که دلیل این سقوط را نفهمید. او خیلی زود فهمید و به همین دلیل چندین بار تصمیم گرفت از شر خود خلاص شود و سرانجام پس از بیست سال برای همیشه خود را فریب داد.
ثالثاً: دو طایفه این طرف و آن طرف، یعنی مدافعان سرسخت وضع موجود و عاشقان بازگشت به وضع قبل، حضرت ابراهیم را تا می توانستند لعن کردند. به طوری که من و شما یک بار دیگر بدانیم که بین افراد افراط و تفریط تفاوتی وجود ندارد و این گروه با وجود همه تفاوت های ظاهری بیش از هرکسی به یکدیگر شباهت دارند. در روش و منش بی رحم و منطقی. بی عدالتی و بخشش. پیامبر مهم نیست که چه کسی بوده، تأثیر زیادی در طنزنویسی در مطبوعات ایران داشته است و نادیده گرفتن او یا نادرست خواندن او مشکلی را حل نمی کند. به قول نیما: آن که غربال در دست دارد از پشت کاروان می آید. به زودی غربال با دستی خالی از هرگونه بغض و حب به سوی حضرت ابراهیم می آید و غث و ثمین آثار او را از یکدیگر جدا می کنند.
چهارم: ابراهیم نبوی مثل همه کسانی که با هنر رابطه دارند فوق العاده احساساتی بود و واضح تر بگویم: جوگیر. این خصلت برای هر کسی بد است، اما به نوعی نیاز هنرمندان و موتور محرکه آنها برای کار خلاقانه است. امیدوارم روزی سیاستمداران این موضوع را درک کنند و با همان معیاری که سیاستمداران را قضاوت می کنند، نویسندگان و هنرمندان را قضاوت نکنند. من خوب می فهمم وقتی آقایان می گویند الان در شرایط بحرانی هستیم یعنی چه؟ شوخی نمیکنم، اما انتظار دارم کسانی که مدام این گزینه را مطرح میکنند، فکر کنند که این فقط آنها نیستند که در شرایط بحرانی کنونی قرار دارند، بلکه سایر افراد نیز در همین وضعیت هستند و مهمتر از آن. همه باید درک کنند که همانطور که در شرایط حساس فعلی ممکن است اقدامات خاصی انجام دهند، دیگران نیز در چنین شرایطی ممکن است کارهای خاصی انجام دهند. بزرگان گفته اند: آنچه برای خود می پسندی برای مردم هم دوست بدار. اگر این یک جمله در رأس حکومت قرار گیرد، بسیاری از مشکلات این سرزمین حل می شود.