چرا ساخت سریال «لورنس عربستان» یک اشتباه بزرگ است؟

یک فیلمساز جنجالی با مجموعه ای از فیلم های مشکوک در حال حاضر به دنبال ادامه این روند با یکی از جاه طلبانه ترین پروژه های سال های اخیر است: اقتباسی از شاهکاری از دوران طلایی هالیوود. اما آیا «لارنس عربستان» صرفا برداشتی جدید از یک داستان قدیمی است یا بازسازی بیهوده و محکوم دیگری که می خواهد میراث نسخه اصلی را از بین ببرد؟

اگر اهل فیلم‌های تجاری هستید، رولاند امریش را می‌شناسید که در سال 1996 با فیلم روز استقلال، باکس آفیس موفقی که ضعف‌های آشکاری داشت، در کانون توجه قرار گرفت. دو سال بعد، او گودزیلا را ساخت، فاجعه ای که برای امریش چهار جایزه تمشک طلایی (بدترین بازسازی، بدترین کارگردان، بدترین فیلم و بدترین فیلمنامه) به ارمغان آورد.

او در سال های بعد به ساخت آثار عالی اما بی کیفیت ادامه داد و آخرین شکست او فیلم «سقوط ماه» (2022) با بازی هالی بری و پاتریک ویلسون است که در مقابل بودجه هنگفت 150 میلیون دلاری، 67.3 میلیون دلار فروخت. و از آن به عنوان یکی از بدترین فیلم های سال یاد شد.

با این حال، رولاند امریش از آن دست فیلمسازانی است که هالیوود هرگز به او پشت نمی کند. او مدتی پیش وارد عرصه تلویزیون شد و سریال پرهزینه دیوانه کننده ای ساخت که قرار بود در سطح «بازی تاج و تخت» ظاهر شود اما از هر نظر شکست خورد.

«مردن» با بودجه 140 میلیون دلاری و ستارگانی چون آنتونی هاپکینز و ایوان رایان، سریالی کسل کننده و سطحی است که احتمالاً در حین تماشای آن تعجب می کنید که این بودجه دقیقاً برای چه چیزی خرج شده است.

اما حالا رولاند امریش به دنبال پروژه بزرگ تری است، او می خواهد سریال «لارنس عربستان» را بسازد، اقتباسی تلویزیونی از شاهکار بی چون و چرا و کلاسیک دیوید لین که جایگاه ویژه ای در فهرست بهترین فیلم های تاریخ دارد. و حتی این ایده که قرار است توسط رولاند امریش به سریال تبدیل شود، هر عاشق سینما را آزار خواهد داد. سریالی که در ایده آل ترین حالت حتی نمی تواند به نسخه اصلی نزدیک شود، اما پتانسیل آزار و عصبانیت طرفداران را دارد.

لورنس عربستان، یکی از ماندگارترین فیلم های دیوید لین، داستان یک افسر ارتش بریتانیا را روایت می کند. در طول جنگ جهانی اول، لارنس وظیفه دارد اعراب را برای همکاری با ارتش بریتانیا متقاعد کند، زیرا آنها برای مبارزه با ترک ها، که متحدان آلمان هستند، به نیروهای کمکی نیاز دارند. به این ترتیب لارنس بیشتر به فرهنگ عرب علاقه مند می شود و قهرمان آنها می شود.

پیتر اوتول در نقش لارنس جادویی است و درخشش او وجود شما را تسخیر می کند. در کنار او عمر شریف و آنتونی کوئین نیز حضور دارند تا شاهد یک تیم بازیگری تکرار نشدنی باشند. «لورنس عربستان» از آن دست آثاری است که همه دوستداران سینما باید حداقل یک بار در زندگی خود آن را تماشا کنند. شاید همین توضیحات کافی باشد تا بفهمیم چرا ساخت سریال «لارنس عربستان» اشتباه بزرگی است.

داستان نسخه جدید توسط آنتونی مک‌کارتن – که فیلمنامه «راپسودی بوهمی» را نوشته است – نوشته شده است و رولند امریش می‌خواهد آن را در سه فصل روایت کند که بدون شک بیشتر از 227 دقیقه فیلم اصلی خواهد بود. امریش همچنین قصد دارد نام فیلم را تغییر دهد و نام سریال «لارنس در عربستان» باشد. او دلیل این تغییر را «چند شخصیت» عنوان کرد.

«لارنس عربستان» اکنون به فهرست بلندبالایی از اقتباس‌های تلویزیونی از فیلم‌هایی پیوسته است که اکثر آنها در مقایسه با فیلم اصلی موفق نبوده‌اند یا حداقل حرفی برای گفتن نداشته‌اند، مانند «وفاداری»، «یک لیگ از خود» و “شباهت کامل”. تنها استثنا ممکن است انیمیشن «اسکات پیلگریم برمی خیزد» باشد که آن هم زیر نظر کامل تیم سازنده فیلم اصلی تولید شد و از قالب انیمیشن استفاده کردند تا آسیبی به فیلم «اسکات زائر علیه دنیا» وارد نشود.

ساختار اپیزودیک نمایش‌های تلویزیونی در تئوری کارآمدتر از فیلم‌ها است، زیرا سازندگان زمان بیشتری برای شکل دادن به شخصیت‌ها و توسعه داستان دارند، اما برای فیلم‌هایی که قرار است سریال تلویزیونی شوند، این جادوی اصلی اغلب از بین می‌رود زیرا ریتم تغییر می‌کند. . یک داستان خاص ممکن است دو ساعت جذاب باشد، اما وقتی همان داستان به 10 قسمت یک ساعته تبدیل شود، دیگر جالب نیست و حتی می تواند خسته کننده شود.

سریال «لارنس عربستان» قرار است به کتاب «هفت ستون حکمت» نوشته توماس لارنس نزدیک باشد، بنابراین این مجموعه تلویزیونی نه تنها بازسازی، بلکه اقتباسی نیز خواهد بود. این پروژه از جهاتی شبیه به «تلماسه» است، کتابی که ابتدا اقتباسی از آن ساخته شد و سپس اقتباسی مدرن از آن منتشر شد، با این تفاوت که پشت سر پروژه، دنیس ویلنوو، فیلمسازی بود که پس از سال‌ها، او هنوز یک فیلم متوسط ​​نساخت و حتی موفق شد دنباله رضایت‌بخشی برای Blade Runner بسازد، چیزی که غیرممکن به نظر می‌رسید.

از سوی دیگر، رولاند امریش مانند مایکل بی و زک اسنایدر از آن دست فیلمسازانی است که شاید آثارش به عنوان سرگرمی قابل قبول باشد، اما هرگز عمقی ندارند و معمولا نمی توانند قابل تامل باشند. این در حالی است که «لارنس عربستان» اصلاً نیازی به بازسازی ندارد و نسخه اصلی آن مانند چند دهه پیش برای مخاطب مدرن جذاب است. امریش باید به خاطر تمایلش به ریسک کردن و ساخت چنین پروژه‌هایی تحسین شود، اما اگر شکست بخورد، به میراث یکی از بهترین فیلم‌های تاریخ لطمه می‌زند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *