EHSAN BEKZADEH ، پزشک و دکترای روانشناسی ، با عنوان “آنچه درمانگران و دانشمندان باید از جادوگران یاد بگیرند” که در روز دوشنبه ، 14 اکتبر برگزار می شود ، در کافه کتاب Sunshine در مشهاد ، پیوند بحث روانشناسی را با واقعیت های روزمره و از طریق بررسی 4 کتاب پیوند می دهد. “موضوعات فلسفی در مشاوره و روان درمانی” توسط جیمز هانسن (ترجمه شده به انتشارات شابخیز) ، “جادوگران و روانپزشکان” توسط ادوین فولر توری ، “اورشلیم و شفابخشی” توسط جروم فرانک و دخترش “گفتمان روان درمانی عالی” توسط بروس و بروس درمانی. این کنفرانس ابتدا ارائه می شود ، سپس نقد پیامدهای این دیدگاه از دیدگاه عمومی (نه روانشناختی) ارائه می شود.
بكزاده خاطرنشان كرد: اگرچه روان درمانی در معالجه بیماران مؤثر است ، این سؤال این سؤال را مطرح می كند كه چرا و تا چه اندازه مدارس مختلف درمانی كار می كنند؟ برای پاسخ به این سؤال ، او ابتدا 4 رویکرد یا مدرسه اصلی روانشناسی را معرفی کرد ، که بسیار خلاصه هستند:
-
روان درمانی ؛ که مشکلات روانشناختی را بیهوش می دانند و دوران کودکی را مطالعه می کنند.
-
رفتارگرایان ؛ که صدمات روانی را تحت تأثیر عوامل محیطی و محرک ها و راه حل برای مدیریت این عوامل قرار می دهد.
-
اومانیستی ؛ که به دلیل آسیب به این واقعیت است که عوامل مانع از رشد طبیعی انسانها به سمت خودآگاهی می شوند.
-
شناختی -شناختی ؛ که به دلیل اعتقاد و سیستم شناختی ما است و سعی در اصلاح این عقاید دارد.
وی گفت که وی معتقد است که این چهار مدرسه تفاوت های زیادی دارند و هواداران متعصب هرکدام ادعا می کردند که روش آنها در معالجه مؤثرتر است. اما نگرش جدیدتر ، که ریشه های آن به یک تحقیق در سال 1936 و دیگری در سال 1972 باز می گردد ، به این نتیجه رسید که با وجود ادعای مدارس ، در نهایت تولید آنها مشابه بود. یعنی آنها در معالجه خود تقریباً موفق بوده اند ، هرچند که هرکدام رویکرد خود را ادعا کرده اند.
این دیدگاه در اوایل دهه 1980 ، با استفاده از تکنیک های آماری پیشرفته به نام متا -آنالیز ، که اثربخشی 4 رویکرد را مورد بررسی قرار داد ، سرانجام نتیجه گرفت که همه مدارس “تراز” هستند و این شوک بزرگ به فرقه های مختلف روانشناسی رسیده و ایده مطرح شد. امتیاز به اشتراک گذاری آنها نوع رابطه درمانی و بیمار را دوست دارند ، زمینه و “بافتاین درمان است.
با این مقدمه ، بكزاده وارد موضوع اصلی این كنفرانس شد كه در آن نزدیکترین دیدگاه روانشناسان در مورد رویکردهای درمانی سایر فرهنگها. ادوین فولر توری ، که کتاب او اثرات جریان را ایجاد کرده است ، دارای یک متخصص انسان شناسی بود و اطلاعات وی در مورد فرهنگ های غیر غربی و برخی از جوامع ابتدایی قبیله این بود که این ایده را مطرح کند که جادوگران (در فرهنگ های مختلف – از قبیله در آفریقا گرفته تا جوامع اسلامی). وی چهار ویژگی مشترک را ذکر کرد:
-
اصل نامگذاری ؛ هر دو گروه در اثر آسیب به بیمار نامگذاری شده اند. این بدان معناست که ، گویی مشکل بیمار خرد شده است و قوطی را در آن قرار می دهد ، آنها آن را صدا می کنند و سپس راه حل ها. به عنوان مثال ، روان درمانی امروز درباره عصبانیت عصبانی ناشی از رفتار پدری (نامی صدمه می زند) و جادوگر توهین به خرس اجدادی (نامی برای آسیب رساندن) و راه حل قربانی را می گوید.
-
ویژگی بارز یک روان درمانی یا جادوگر ؛ چقدر کاریزما و اقتدار توسط بیمار پذیرفته می شوند.
-
هر دو گروه امید و درمان را در بیماران افزایش می دهند. به عنوان مثال ، با محیط درمانی ، روانشناس امروز چندین مدرک دانشگاهی را در دفتر خود قرار می دهد و جادوگر چندین سر و شاخ حیوانات را به عنوان قدرت درج خود آویزان می کند.
-
هر دو به بیمار احساس رشد و تسلط بر اوضاع می دهند.
به طور کلی ، حفظ رابطه بین روان درمانی (جادوگر) و بیمار عوامل اصلی است و چندین توصیه بهداشت عمومی مانند بازیابی روابط با خانواده نیز از جمله درمانی است.
بنابراین ، هر درمانی (گرچه خرافات) می تواند با ویژگی های فوق مؤثر باشد ، می تواند وارد مرحله درمانی شود ، همه این مفهوم را تأیید می کند که “زمینه” و متن عامل اصلی تا حدی است که “بافت یک نیروی درمانی است”.
بكزاده ، به عنوان یك پزشك ، به عملگرایی (عمل گرایی) در مورد مغز اشاره كرد كه این بدن مهم مانند سایر ارگان ها با هدف بقای انسان است ، بنابراین می تواند ما را به عنوان “مفید” به عنوان “مفید” به عنوان “مفید” توجیه كند. بنابراین ، به عنوان مقایسه روان درمانی امروز و جادوگر قدیمی ، مسئله حق یا حقیقت روایت مطرح نمی شود ، اما مهم است که زمینه فرهنگی برای بیمار باورپذیر ، کارآمد و مفید مفیدتر باشد؟
روانشناس از این نقل قول استفاده کرد که “ایمان نیمی از نبرد برای درمان است” و بر چهار ویژگی مشترک درمانگران غربی و غیر غربی تأکید کرد:
-
ارتباط عاطفی و اعتماد به شفا دهنده
-
انجام درمان در یک فضای درمانی که امید بیمار را بالا می برد
-
یک توضیح مفهومی یا برنامه مفهومی (صحیح یا نادرست ، یا اینکه درست نیست) برای رنج بیمار ارائه دهید.
-
آیین ها ، آیین ها و فرآیندهای مشارکت درمانی و بیمار و توصیه های بهداشت عمومی عمومی
بنابراین ، هر درمانی (گرچه خرافات) می تواند با ویژگی های فوق مؤثر باشد ، می تواند وارد مرحله درمانی شود ، همه این مفهوم را تأیید می کند که “زمینه” و متن عامل اصلی تا حدی است که “بافت یک نیروی درمانی است”.
بک زاده از این نتایج استفاده کرد تا توضیح دهد که چرا ، با وجود تلاش های روشنفکران ، هنوز هم در جامعه خرافات وجود دارد و مشتری جادوگران یا به زبان امروز تأثیرگذار است (یا حتی روانشناسان زرد و برخی انگیزه ها). او رمز و راز خرافات را در بهبودی آن می داند. این آژانس به دلیل حقیقت در پشت آن نیست ، بلکه به دلیل اعتقاد مشتری هایی که مؤثر هستند زیرا آنها به روش درمانی چنین خرافاتی ایمان دارند.
نکته دیگر این است که این جادوگران ، در همان زمینه اعتقادات خود ، سخنان خود را با اطمینان می گویند و مردم به سخنان تعیین کننده (حتی مزخرف) بیش از عدم قطعیت دانشمندان اعتقاد دارند. بنابراین ، روشنفکرانی که قلب اعتقادات دروغین جامعه را دارند ، باید برخی از تکنیک های جادوگران را بیاموزند و بدانند که منشأ پذیرش آنها چیست.
بكزاده در پایان خاطرنشان كرد كه اظهارات فوق به معنای این نیست كه روانشناسی مدرن بی اثر یا مؤثر است. در عوض ، برای بسیاری از مردم معاصر که امروزه در دنیای مدرن زندگی می کنند ، روایت های خرافاتی جادوگران چنان جدی گرفته نمی شوند که می خواهند اعتقاد داشته باشند که با آنها رفتار می شود. ثانیاً ، این نکات در واقع هشدار روانشناسان برای فروتنی تر شدن و دستیابی به رابطه همدلی و باورپذیر با بیمار است. سرانجام ، مشتری ها متوجه می شوند که روانشناسان درک می کنند که شخصیت و نوع رفتار و چگونگی ارتباط روان درمانی آنها مهمترین عامل در اثربخشی روند درمان است و بنابراین ، اگر نتوانند حس واقعی اعتماد و امید را برای یک روانشناس پیدا کنند ، شخص دیگری را انتخاب می کنند.
نویسنده به عنوان یک روانشناس غیر روانشناختی که تجربه برخورد با یکی از این جادوگران یا شفابخشی آنها را دارد (این تجربه را اینجا بخوانید) در اینجا چند نکته در مورد موارد فوق آورده شده است.
نکات فوق در فرهنگ غربی ذکر شده است ، که در آن آنها سعی کرده اند نگاهی به روندهای درمانی در فرهنگ های دیگر با “فروتنی” به ادعاهای پزشکی در آن فرهنگ بیندازند ، و البته آنها به درستی مورد استفاده قرار می گیرند تا درمان خود را مؤثرتر کنند و این اهمیت زمینه و زمینه است. اما ما ایرانی هایی که در یک فرهنگ غیر غربی زندگی می کنیم ، باید بیشتر به آفات مدل درمانی درمانی وفادار خود (جادوگران) توجه کنیم.
یکی از این آفات این است که در روان درمانی تجربی غربی ، شما در یک حوزه روانشناختی خاص از متخصص کمک می کنید ، اما در بهبودی آنها ، جادوگر همچنین می تواند آن را به دلیل نوع رابطه و روند تحقق ، آن را در تمام جنبه های زندگی بیمار اعمال کند. از نوع کار استفاده کنید ، به خانه تغییر دهید یا یک ماشین بخرید تا زن و شوهر را انتخاب کنید یا آن را تغییر دهید و کفاره ای برای معالجه سرطان و مراجعه به پزشک نکنید. یعنی نقاط قوت مؤمن در فرهنگ غیر غربی که باعث درمان می شود می تواند آفت برای برتری جادوگر در همه زمینه های زندگی شخص و نوعی مسئولیت برای افراد باشد.
نوع تفسیری که بکزاده در مورد تلاشهای فکری انجام داده است ، در حالی که به درستی نقش اعتقاد و ایمان را در زمینه درمانی و پیگیری جادوگران محلی نشان می دهد ، اما به دلیل این واقعیت که حقیقت نزدیک به دیدگاه های پسامدرن بود که آنها “روایت” را به عنوان اصل می دانستند ، ممکن است ناخواسته و بی اعتماد باشد. با این حال ، اگر به تجربه غرب نگاه کنیم ، زمینه خرافاتی وجود داشت ، و پس از تلاش دانشمندان ، روشنفکران و فیلسوفان ، روشی جدید به جایی رسیده است که با وجود همه پیشرفت های تمدن ، به آن نیز به عنوان سایر فرهنگ ها گفته می شود ، که معمولاً فرهنگ های محلی نامیده می شود.
صرف نظر از دیدگاه خاص بكزاده ، كه از چندین كتاب غربی ناشی می شود و می تواند در روان درمانی مدرن مفید باشد ، من فکر می کنم نه تنها باید داستان را از منظر غربی ببینیم هر زمان که در فرهنگ های غربی دیده می شد که از فرهنگ های غیر غربی ستایش می کنند. آنها همچنین از تجربه فرهنگ های دیگر برای حل مشکلات نظریه های خود استفاده می کنند ، اما هیچ دلیلی وجود ندارد که با ستایش پرونده آنها از انتقاد ما غافل شود. این اشتباهی است که روشنفکران ما از نیم قرن گذشته با خواندن کتاب توسط برخی یا متفکران یا متفکران پست مدرن به دام افتاده اند و پایان نامه “بازگشت به خود” را با یک اغراق تحسین برانگیز تبلیغ می کنند ، و همراه با این عزت نفس ، انتقاد عقلانی و فرهنگ غرب آغاز شد.