در صنعت نفت ، که یکی از ستونهای استراتژیک کشور است ، حضور چنین جریانهایی نه تنها تهدیدی برای شفافیت و اعتماد عمومی است بلکه به ابزاری برای باج خواهی سیاسی و مالی تبدیل شده است. رسانه ها ، که به خواسته های غیرحرفه ای آنها توسط روابط عمومی یک سازمان پاسخ نمی دهند ، بدون شک گسترش شایعات ، تخریب چهره ها ، دروغ ها و افکار عمومی هستند.
این روزها ، برخی از این باج ها با هدف نفوذ به چهار شرکت اصلی زیردستان وزارت نفت ، تمام تلاش خود را برای دستکاری در فضای رسانه ای و فشار بر روابط عمومی انجام داده اند. آنها در تلاشند تا سازندگان تصمیم را مجبور به عقب نشینی و هموار کردن راه برای سازندگان تصمیم بگیرند.
اما سوال مهم این است: آیا مأموریت رسانه ای بستگی به امتیاز دارد؟ آیا این بازتاب قدرت رسانه ها است یا کاهش آن؟
امروز ، بیش از هر زمان دیگری ، ما باید بین “رسانه واقعی” و “رسانه سودآور” تمایز قائل شویم. رسانه های واقعی انتقاد می کنند ، در معرض دید قرار می گیرند ، اما برای اصلاحات. نه برای تسویه حساب شخصی ، و نه برای فشار بر مدیران مستقل و نه برای بودجه های ناسالم و لابی های ناسالم.
نکته بازتابی این است که باج وجوه دقیقاً وقتی روابط عمومی از قربانی کردن ارزشهای سازمانی برای منافع شخصی یا مالی خودداری می کند ، نابود می شوند. در حالی که مأموریت روابط عمومی ، حفظ تصویر واقعی سازمان ، پاسخ به افکار عمومی و تقویت تعامل سازنده با رسانه های مستقل ، این جریانهای فرصت طلب در تلاش هستند تا چهره این مدیران مسئول و حرفه ای را در افکار عمومی تحریف کنند.
این یک هشدار جدی است. اگر سکوت ادامه یابد ، اگر جامعه رسانه ها مرز خود را با این پدیده ها روشن نکنند ، و اگر وزارت نفت و ناظران با جدیت سر و کار نداشته باشند ، “حقیقت” به زودی در محاصره دروغ های عرف دفن می شود و “رسانه” تحریف و تحریف می شود.
اکنون زمان آن رسیده است که هم روابط عمومی و هم مدیران رسانه های پاک در جبهه مشترک بایستند. برای بازپس گیری اعتبار رسانه ای ، حفظ استقلال موسسه روابط عمومی و پایان دادن به گروگان رسانه ها.