روز جمعه ورزشگاه سهند واقع در خزانه بخارایی شاهد برگزاری مسابقه فوتبالی متفاوت بود. این مسابقه که پیش از این عنوان شده بود، درآمد حاصل از آن قرار است به مردم فلسطین و لبنان اهدا شود، بین دو تیم از اهالی رسانه نزدیک به جریان خاص و البته جمعی از مداحان برگزار شد. حوادثی رخ داد. بدون در نظر گرفتن تیم مداحان که می تواند موضوعی جداگانه باشد، حضور تماشاگران روی سکو و اطراف حصار محل برگزاری این مسابقات خودنمایی می کرد. این نوع خودنمایی نیز با شور و شوق آنها برای تشویق طرفین متفاوت بود. چون مسئله اصلی جدا نشدن سکوها بین زن و مرد بود.
در اقدامی جالب، حاضران به صورت خانوادگی دور هم نشستند و به تماشای بازی نشستند. زن و مردی به همراه سایر اعضای خانواده خود در ورزشگاه کوچک سهند تیم محلی را تشویق کردند تا سهمی در این دیدار داشته باشند. جالب است که انتشار ویدئوی تشویق این تماشاگران در چند رسانه به شکلی کاملا خاص بازتاب داشت و با هیجان در این باره نوشتند.
قبل از ورود به بحث اصلی، در اینجا باید تاکید کرد که رویداد جالب و تایید شده است; در چنین شرایطی زن و مرد به صورت خانوادگی کنار هم می نشینند و مسابقه فوتبال را تماشا می کنند. قابل توجه است که چند تن از چهره های رسانه ای فعال در تلویزیون با همین نگاه خاص در قالب تیم رسانه ای به میدان می روند و شاهد چنین صحنه هایی هستند. حداقل برخی از آنها مانند بسیاری از تفکرات جناح مربوطه می توانند متوجه شوند که برگزاری مسابقه فوتبال با حضور تماشاگران زن و مرد که در کنار هم روی سکو می نشینند، نیاز به «زیرساخت» خاصی ندارد و نمی رود. اتفاق عجیبی باشد
مشکلی که ذهن را آزار می دهد این است که چرا برای مسابقه ای که یک پای آن هواداران است، ورود خانم ها به ورزشگاه و تماشای این مسابقه با خانواده مشکلی ندارد، اما برای بقیه عوام چنین موردی به حساب می آید. مشکل بزرگی که نیاز به بهبود زیرساخت و بقیه ماجرا دارد. ! احتمالاً برای بسیاری از افراد پیش خواهد آمد که چنین مسابقه ای را نباید با مسابقات اصلی در چنین سطحی مقایسه کرد. این یک مورد درست است، اما این انتقاد قطعاً در ادامه خواهد آمد که نمونه های کوچکتر و کم اهمیت تری از این مسابقه وجود داشت که در آن زنان اجازه ورود به ورزشگاه را نداشتند، چه برسد به اینکه بخواهند یک مسابقه ورزشی را به عنوان یک مسابقه تماشا کنند. خانواده
بحث اصلی اینجاست که چطور برای چنین اتفاقی سخت گیری نمی شود، اما برای یک مسابقه فوتبال در سطح عمومی، دلواپسان می آیند و چند برنامه ریزی می کنند. واضح است که چنین موضوعی تنها متوجه ورزشگاه کوچکی در یکی از مناطق تهران نیست. پیش از این حداقل در چند نوبت در همین ورزشگاه آزادی که این روزها در حال تعمیر است و بانوان به دلیل نبود زیرساخت ها اجازه ورود برای تماشای مسابقه فوتبال را نداشتند، خانم ها و آقایان در کنار هم می نشستند و شرکت می کردند. در برنامه های غیر ورزشی سوالی که در همان زمان مطرح شد این است که چرا هیچکس نگران زیرساخت ها، سرویس های بهداشتی، ورودی و خروجی مجزا برای آن برنامه ها نیست، اما وقتی اسم فوتبال به میان می آید، چنین نگرانی هایی با ضریب بالایی خود را نشان می دهد؟
لازم به تاکید مجدد است تا مشخص شود حضور خانواده در سکوهای ورزشی امری پسندیده است و حتی اگر برای برنامه های غیرورزشی هم این گونه باشد باید رسانه ای شود تا مشخص شود که این اتفاق نمی افتد. زمانی اتفاق می افتد که مردم به صورت خانوادگی روی سکوهای استادیوم بنشینند. اتفاق عجیبی می افتد. با وجود این ماجرای «خودی ها» و «غیرخودی ها» سکوهای ورزشگاه از آن دست داستان های غیرقابل درک برای عموم مردم است که شاید نه به وحدت ملی، بلکه به دوقطبی شدن منجر شود.
قسمت عجیب ماجرا این است که در گذشته حتی در مسابقات بسیار پایین نیز از ورود مادران برای تماشای بازی فرزندان خردسال خود جلوگیری می شد. این یکی از ده ها موردی است که نشان می دهد چرا نباید آن را با دلیل رقابت دوستانه مقایسه کرد. علاقه مندان به دنیای ورزش حتماً داستان مادرانی را شنیده و دنبال کرده اند که می خواستند به سالن مسابقات کاراته بروند و مسابقه کودک خردسال خود را تماشا کنند – باید بر کلمه جوان تاکید کرد – اما از ورود آنها ممانعت به عمل آمد.
باز هم اینجا همان نقطه ای است که باید یکی دو سوال کلیدی مطرح شود که چرا این محدودیت شامل گروه خاصی نمی شود و چرا این برنامه ها الگوبرداری نمی شوند؟
در آن زمان این مقام مسئول اعلام کرد که این یک دستورالعمل کلی است و اعلام کرده بود که در مسابقات مردان نباید اجازه ورود زنان به هیچ یک از ورزشگاه ها را داد. آن ماجرای عجیب را باید در کنار این ماجرای تشویق و حضور خانواده در بازی ماداگان قرار داد تا مشخص شود که یک داستان ساده چه تاثیری بر داستان وحدت ملی دارد. البته در این جا لازم به توضیح است که ماجرای ورود زنان به ورزشگاه ها برای تماشای مسابقات فوتبال چند سالی است که ادامه دارد و با توصیه، فشار و تهدید فیفا و کنفدراسیون فوتبال آسیا، این موضوع ادامه دارد. در ایران کمی بهتر شده است، اما مشخص است که این داستان ناقص اجرا می شود. . به عنوان مثال، تعداد بسیار محدودی از زنان می توانند به ورزشگاه بروند و طبق معمول بدترین و دورافتاده ترین مکان به آنها داده می شود. اینها با توجه به شرایط یکی دو شهر خاص ایران که حاضر نیستند برای تماشای مسابقه فوتبال به ورزشگاه بروند زنان را منهای است. پس در چنین فضایی کمی عجیب است که فکر کنیم در مدت کوتاهی تماشاگران می توانند به صورت خانوادگی به ورزشگاه بروند.
باز هم اینجا همان نقطه ای است که باید یکی دو سوال کلیدی مطرح شود که چرا این محدودیت شامل گروه خاصی نمی شود و چرا این برنامه ها الگوبرداری نمی شوند؟ آیا در معدود مواردی که زن و مرد روی سکوهای ورزشگاه کنار هم نشستند و مسابقه یا برنامه ای را تماشا کردند، اتفاقی افتاد؟ این سوالات درست در دولت فردی مطرح می شود که قبلا یکی از منتقدان عدم ورود زنان به استادیوم های فوتبال بوده است. زمانی که مسعود الباجیان نماینده مجلس بود و ماجرای تلخ مشهد با ممانعت از ورود زنان به ورزشگاه و پاشیدن اسپری فلفل به زنان اتفاق افتاد، به شدت از این اتفاق گلایه کرد و گفت: روند و رفتار فعلی چیست؟ آنها خود به خود عده ای را علیه انقلاب و اسلام و دین می کنند وقتی زنان می توانند در همه مجالس اعم از مساجد و دانشگاه ها شرکت کنند اما به آنها اجازه ورود به ورزشگاه را نمی دهند، این رفتار اشتباهی است وارد شدن و بعد اینطور برخورد با آنها با هیچ منطقی سازگار نیست هیچ دلیلی برای حضور زنان در همه جاهایی که می توانند حضور داشته باشند، وجود ندارد ذهن و تفکر بسته آنها در جامعه است و این روش جز با نگاه و پیام اجتماعی قابل برگشت نیست. یعنی جامعه صدایش را بلندتر از صدای آنها دربیاورد، با برخورد با زنان صدای خود را به جامعه برسانند و زن نیز صدای خود را به گونه ای دیگر به گوش مردم برسانند. پیام این نوع رفتار در قبال زنان این است که برای کنسرتی که تتلو برگزار می کند مشتری به همان اندازه خواهد بود. این فرهنگ و رفتار تتلو نیست که آنها را جذب می کند، بلکه رنجش نسبت به نحوه برخورد ما با آنها در اینجا است. وقتی مردم خودمان را قبول نداریم و با آنها لجبازی می کنیم، عده ای مشتری تفکر انسان می شوند که از نظر محتوای فکری یا پیام موسیقایی حرفی برای گفتن ندارند و در واقع نتیجه رفتار ما رشد انسان است. زگیل
آیا درست است که حالا که دکتر رئیس جمهور شده، نگران رشد تتلو نیست و با ذهن بسته افرادی که می خواهند تفکر خود را به جامعه تحمیل کنند، دشمنی ندارد؟