ماجرای بازیگر شدن داریوش اسدزاده و عشق نوه شاه قاجار به او داستانی جذاب است که با عکسی از او و همسر قاجارش تکمیل می شود. البته عشق و رابطه ای که به طلاق ختم شد.
داریوش اسدزاده بازیگر معروف و مشهور سینما سال های سختی را در زندگی خود سپری کرده و مسیر پرتلاطمی را برای رسیدن به جایگاه خود سپری کرده است. داستان زندگی این بازیگر را بخوانید.
پدرش از افسران سختگیر تهرانی بود و آرزو داشت داریوش هم آموزش نظامی ببیند و رسمی شود. او به شدت پسرش را به درس خواندن و تحصیل تشویق می کرد. داریوش هم خیلی درس خواند تا اینکه پدرش آخر هفته او را به عنوان پاداش به تئاتر برد و این چنین بود که داریوش عاشق هنر شد. او همچنین در نوجوانی ویولن می نواخت که عاشق دختر همسایه شد. غرورش اما اجازه نداد که به دختر همسایه ابراز عشق کند و یک روز صدای هلهله و شادی از خانه همسایه به او خبر داد که عشقش ازدواج کرده است و این اولین شکست عشقی اسدزاده بود. این ناکامی او را به نواختن ساز و سرودن شعر سوق داد. وقتی پدرش متوجه شد با عصبانیت عهدشکنی کرد و شعرهایش را در تنور سوزاند.
داریوش نیز پنهان از چشم پدر وارد هنرستان تئاتر شد و در همان زمان به خاطر پدرش به دانشگاه نیز رفت و در دانشکده بازرگانی تحصیل کرد. مدت زیادی از رفتنش به رادیو ایران نگذشته بود که پدرش از آشنایانش شنید که پسرش کاری دور از چشم او انجام نمی دهد، به همین دلیل او را به جرم خواننده بودن به خانه راه نداد. پس از یک ماه با وساطت آشنایان داریوش به خانه بازگشت و با تلاش پدر در اداره دارایی استخدام شد. داریوش همچنان در ملک تئاتر کار می کرد و گاهی هم می نوشت و عشق پنهان دختر همسایه هنوز در دلش می تپید.
تا اینکه یک شب دختری زیبا و شیک به پشت صحنه آمد و خود را به داریوش معرفی کرد. باورش سخت بود اما این دختر هما شاهرخی دختر ایراندخت (معشوق محمدرضاشاه در جوانی) و نوه احمدشاه قاجار بود. دختر صریحاً به داریوش ابراز عشق کرد. کاری که داریوش هرگز به خاطر غرورش انجام نداده بود. داریوش عاشق شاهزاده خانم می شود. هما پیش رفت و به اسدزاده پیشنهاد ازدواج داد و او نیز درخواست ازدواج او را پذیرفت، اما این ازدواج پس از هفت سال به دلیل بی فرزندی به طلاق منجر شد. اسدزاده کم کم وارد سینما می شود و در چند فیلم بازی می کند.
لازم به ذکر است داریوش اسدزاده پس از شازده خانم قجری با سهیلا غزالی ازدواج کرد و پس از طلاق با طاهره خاتون میرزایی ازدواج کرد. طاهره با داریوش زندگی عاشقانه ای داشت و وفادارانه در آخرین روزهای اسدزاده ماند و پرستار او شد.