آخرین مطالب

همکاران

صدای من غمگین است چون چیزی جز غم وجود ندارد / چیزی در دنیا نیست که بشود به آن دل بست

صدای من غمگین است چون چیزی جز غم وجود ندارد / چیزی در دنیا نیست که بشود به آن دل بست

در پاییز 1351، داریوش اقبالی دیگر فقط یک خواننده جوان موفق نبود. تبدیل به یک «مسئله» فرهنگی شده بود. صدای او از صدا و سیمای رسمی حذف شد اما صفحاتش همچنان می فروخت. او از کاباره فاصله گرفته بود، اما در مرکز شایعات ایستاد. شایعه اعتیاد، شایعه گوشه گیری، شایعه عشق های پی در پی. مصاحبه ای که مجله «زنروز» در 4 دی 1351 با او منتشر کرد، بیش از آن که بازتابی از یک مصاحبه تبلیغاتی باشد، گزارشی صریح از ذهن و زندگی خواننده 23 ساله ای است که از شهرت و سوء ظن و جهان خشمگین بود.

داریوش در این گفتگو از همان ابتدا انگشت خود را روی رابطه غم و صدا می گذارد: «آیا جز غم چیزی هست، صدای من صدای غمگینی است، او نه تنها این غم را انکار نمی کند، بلکه آن را بخشی از هویت خود می داند و با بیان اینکه انگیزه ای برای استفاده اقتصادی از خوانندگی ندارد، می گوید: «من برای دل خودم می خوانم و نه به سود شهرت می خوانم که از پول به دست بیاورم».

سوالات مکرر در مورد کاباره، شهرت و روابط حرفه ای لحن دفاعی او را آشکارتر می کند. داریوش نه به عنوان یک حرکت روشنفکرانه، بلکه از روی بی میلی به «خوردن نان این کار» از کاباره فاصله گرفته است. او تاکید می کند که زندگی اش با اجاره ملک می گذرد و از شهرت گران قیمت دوری می کند. او در برابر شایعات رایج به ویژه در مورد اعتیاد موضع قاطعانه ای اتخاذ می کند: “من زیاد مشروب می خورم، زیرا دوست دارم. اما معتاد نیستم. نه به تریاک و نه به هروئین.”

بخش مهمی از گفتگو در مورد عشق و ازدواج است. جایی که داریوش تصویر یک هنرمند رمانتیک بدبین را کامل می کند. او ازدواج را «قاتل عشق» می نامد و با صراحت می گوید: اگر از سی میلیون نفر ده هزار نفر مرا دوست داشته باشند، آدم خوشبختی خواهم بود. این تعریف حداقلی از محبوبیت نشان می دهد که موضوع اصلی او مقبولیت مردمی نیست، بلکه صمیمیت رابطه با مخاطب است.

گفت و گو در سطحی عمیق تر، سندی از درون نگری و بدبینی وجودی داریوش است. از کودکی پر از “غم”، از تنهایی، از ترس از دست دادن، و از دنیایی که “چیزی برای دلبستگی وجود ندارد”. او می خواهد همیشه عاشق باشد، نه لزوماً رسیدن به معشوق. او می خواهد بخواند، نه لزوما شنیده شدن. این دوگانگی گفت‌وگوی «زنروز» را به یکی از ماندگارترین اسناد تصویری داریوش جوان تبدیل کرده است: خواننده‌ای که پیش از اسطوره شدن، با خودش، با عشق و با دنیا در ستیز بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *