آخرین مطالب

همکاران

mehdi Akhavan سوم

سی و پنج سال از سکوت اخوان ثالث گذشت

14 سپتامبر 1404 ، که تنها سی و پنج سال از مرگ مهدی آخاوان صالح می تواند باشد. با گذشت زمان ، ارزش کار او و جای شعر به زبان فارسی روشن می شود. ما چند قطعه پراکنده توسط دوستانش را در خاطرات یا خاطرات جمع آوری کرده ایم:

“اکنون او تجربه ای دارد که ما نداریم – تجربه مرگ. چه می شود اگر او بتواند شعری در مورد این تجربه برای ما بفرستد؟ رابطه بریده شده است و ما در دسترس افکار او نیستیم. زمزمه ای که می گوید:” نه ، اینجا خبرهای زیادی نیست “، یا از آن خبر ، و آنچه من بهتر می گویم ، و” پاسخ او سکوت است. و شاید این شعری باشد که او ما را از این تجربه می فرستد. پاسخ جاودانگی! “(بهرام بیضئی/باغ/ص .178) در 22:30 در تاریخ 4 سپتامبر 1989 ، مهدی احاوان صالح (م. هوم) نگاهی به سی و پنج سال انداخت.

اراده اخوان المسلمین در Toos و در کنار مقبره Abulqasim Ferdowsi به خاک سپرده شد ، اما قرار بود در بهشت ​​زهرا و در کنار مرحوم ناتال خانلر دفن شود. در ششم سپتامبر ، در Behesht Zahra Darwah ، هنگام شستشو و تهیه دفن ، ایران خنوم (همسر اخوان) تصمیم به اجرای اراده می گیرد. محمد رضا شفیسی از رسول امید در مورد داستان دفن می نویسد: “من بخشی از مراسم تشییع جنازه را که در این چاپ با جزئیات نوشته ام حذف کردم. بعد از مرگ من ، دیگران مجاز به انتشار آن هستند. من روی خط خودم نوشتم تا در آینده منتشر شود. فقط از خط خودم.” ما کنجکاو هستیم اما زندگی استاد!

من خودم را قرار نداده ام که به دنبال شما و امثال شما باشم.

عباس کیارستامی در یادداشتی به نام “مسافر” در خاطرات اخوان ، خاطره این حادثه را که به اخوان المسلمین سفر کرده است ، نوشته است. ما در بخشی از یادداشت خواندیم: “یادم است که او گفت ،” باغ زیبا نیست؟ وی گفت: “این شعر ، که اگر او همان شعر را گفته بود ، هنوز یک شاعر بزرگ بود ، این هم نمونه است. او یک پیام است. او یک پیام می دهد و نمونه می دهد. می گوید و نشان می دهد. مرجع او مستقیم و واضح است. این فقط یک شعر نیست. این شعر” مانیفست “است. نمونه به شما دست شما را می دهد.” باغ “،” باغ “. او نشان می دهد و می پرسد ، “این می گوید که زیبا نیست؟” (باغ ناتمام/ص .336)

کمتر شعر به اندازه امید از اسامی و علائم ملی در شعر خود استفاده کرده است. عبدالحسین زارین کوب معتقد است: “شعر اخوان چیز دیگری چیز دیگری است. این چیز نه تنها در لحن صدای او منعکس می شود ، که باعث می شود زبان او از آنچه در حالت عادی معمول است ، ممتاز باشد ، اما بیشتر در صداقت منعکس شده در این” غریبه “است. حتی در اولین مجموعه شعر ، به نام” آرگونن “و بعداً مجموعه ای از ارکستر را شامل می شود. “از این صدای قدیمی قدیمی ، زبان او زبان قوی خوراسان بود و بدون داشتن انحراف قابل توجه از سنت های قدیمی ، مضامین جدیدی در ترانه خود داشت.”

علاقه به ایران محدود به گفتار نبود و در شخصیت او مشهود بود. در مصاحبه آخر ، او می گوید: “من به اسماعیل خوئی گفتم (و اخوان به گویش خوراسی می گوید) آموزش موتانی (مونت) ، او گفت كه موتانام (من می توانم) ، من گفتم متن كانت ، گفتم:” گفتم ، “گفتم.” به عنوان استاد مهمان … من گفتم پس چرا فرزندان تهران را به فرزندان ایران آموزش نمی دهید؟ چه چیزی را به بچه های آمریکا می آموزید؟ البته به هر زبانی که می توانید و هر کجا که بود ، بیاموزید ، اما چرا در ایران و فارسی نیست؟ ایران حق دارد ، بله؟ اگر می خواهید به آقای خامنه بروید ، من خودم را برای شما و مواردی از این دست قرار نداده ام … فکر می کنم آقای خامنه آنقدر معتبر و معتبر بود که احتمالاً من را پایین نمی آورم. “(صدای بیداری/ص .493)

شاعر خسته جان خوراسان سرانجام در مقابل آخرین کتاب خود شکایت می کند: “برای همه حوصله ، من حوصله بیشتری دارم … این کتاب” خداحافظ غزل “است … آنها به کتاب من ارزان می آیند. یک صد و بیست دلار در بازار پنجاه تومانز! من می گویم ارزان ، کاغذ چاپی چیست؟ بریده شده ، این همان است که من به مردم و وقت خود گزارش نمی دهم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *