افلاطون در رساله فایدون آخرین لحظات زندگی سقراط فیلسوف بزرگ یونان باستان را این گونه روایت می کند: پس از دفاعیات وی در برابر دادگاهی که برای او مجازات اعدام می خواست، به شاگردانش می گوید: نگران من نباشید. فقط بدنم را در خاک رها می کنی.” سپس در میان اشک و هیاهوی دوستانش و حتی اندوه زندانبان، جام شوکران را از شاگردش کیریتو می گیرد و می نوشد. مایع سمی به سرعت بدنش را ضعیف می کند، چشمانش بی حرکت می ماند و مرگ را می پذیرد تا درس عبرتی برای زندگی دیگران باشد.
پرسشهای سیاسی و فلسفی سقراط، شهروندان آتن را به تردید در حقیقت خدایان پانتئون و صحت ارزشها در اخلاق یونانیان فرا میخواند. به خاطر همین عقاید او را متهم به بی اعتقادی به خدایان و فساد جوانان کردند که مجازاتش اعدام بود. طبق رسم زمان با نوشیدن جام زهر. سقراط بی چون و چرا حکم قاضی را پذیرفت و حتی دانشجویانی را که او را تشویق به نوشتن درخواست عفو یا فرار از آتن می کردند، توبیخ کرد. صحنه آخرین نفس او تا لحظه نوشیدن فنجان شوکران بارها توسط هنرمندان مختلف به تصویر کشیده شده است که خاطره انگیزترین آنها اثر چشمگیر نقاش نئوکلاسیک فرانسوی ژاک لویی دیوید به نام La Mort de Socrate است که اکنون در موزه متروپولیتن نیویورک نگهداری می شود.
دیوید این نقاشی 130 در 196 سانتیمتری را بدون تبعیت دقیق از روایت افلاطون و بر اساس نگاهی ستودهآمیز به سقراط خلق کرد که شجاعانه مرگ را به عنوان تصویری حماسی از افتخار و کرامت پذیرفت. در مرکز صحنه، سقراط با ردای سفید و با هیبت قهرمانانه بر تخت نشسته و دست راستش را دراز کرده تا جام سرخ شوکران را بگیرد. با دست چپش به سمت بالا اشاره می کند. به بهشت و جهان پس از مرگ. به این ترتیب حتی در آخرین دقایق عمرش دست از موعظه و سخن برنمی دارد; او مردن را ترجیح می دهد، اما از اعتقادات و آموزه های خود دست بر نمی دارد. این آخرین درس او برای دانش آموزانی است که در غم و اندوه اطراف او هستند.
افلاطون که برجسته ترین آنهاست، غمگین و پریشان است، جلوی تخت سلطنت نشسته و در پشت صحنه منتظر وقوع فاجعه است. مرد جوانی که جام شوکران را به سوی سقراط گرفته بود، از احساسات دور شد تا شاهد نوشیدن زهر فیلسوف نباشد. مرد دیگری دستش را روی زانویش گذاشت تا او را از این کار باز دارد. دیگرانی که حوصله دیدن صحنه را ندارند در اعماق راهرو دور می شوند. مضمون اصلی صحنه پردازی، ستایش رویکرد فیلسوف به مرگ و ابراز همبستگی با اوست که مرگ را نه پایان هستی، بلکه جنبه دیگری از زندگی می داند.
ژاک لویی دیوید بهترین نقاش زمان خود بود و در آثار دیدنی خود، روایت های تاریخی را با فلسفه روشنگری ترکیب کرد تا متفکرانه ترین نمونه های نقاشی آکادمیک را خلق کند. زبان تصویری او مجلل و متناسب با علایق اشراف فرانسوی بود، اما برای عموم مردم نیز قابل درک و عمیقاً الهام بخش بود. بعدها شاگردانش از سبک کلاسیک و روایت های سخت و محکم آن فاصله گرفتند و به سمت امواج پرشور هنر رمانتیک رفتند. آثار او پوشش تمدن مدرن و سرشار از بشارت اخلاقی و روحیه انقلابی بود. در فرانسه، او برای سه رژیم متوالی یک نقاش محبوب بود. ابتدا در دربار لویی شانزدهم، سپس در عصر انقلاب و سرانجام در دوره امپراتوری ناپلئون بناپارت. هر سه رژیم از آثار تأثیرگذار او برای ارتقای مشروعیت و اقتدار خود استفاده کردند، اما در نهایت به جرم خیانت به زندان افتاد.
مرگ نقاشی سقراط دو سال قبل از انقلاب کبیر فرانسه خلق شد و حس مقاومت در برابر بی عدالتی، پیام روشنگری و فداکاری قهرمانانه را برانگیخت. دیوید فعالانه در روند انقلاب شرکت کرد و تصاویری از نمادهای شجاعت و فداکاری را خلق کرد. سالهای آخر عمر خود را در بیماری و تبعید گذراند. میانجیگریها برای بازگشت او به فرانسه کارساز نبود تا اینکه در سال 1825 در بروکسل درگذشت. در دویستمین سالگرد انقلاب (1989)، دولت فرانسه تلاش کرد بقایای جسد داوود را به کشورش بازگرداند، اما دولت بلژیک با این استدلال که قبر او نپذیرفت. یک اثر تاریخی است