داستان اصلی سفید برفی چه بود؟/ تصاویر

والت دیزنی برفی سفید و هفت کوتوله را در سال 2 به عنوان اولین فیلم بلند خود منتشر کرده است. موفقیت و محبوبیت این اثر باعث شد که داستان سفید برفی در دوران مدرن به رسمیت شناخته شود. اما سفید برفی دیزنی و هفت کوتوله فقط ترجمه ای از داستان اصلی سفید برفی است.

این داستان عامیانه ، مانند بسیاری از روایت های دیگر ، در سراسر جهان نوشته های زیادی دارد. در این مقاله ، ما به نسخه های برادران گریم از سفید برفی می رویم. قبل از جاکوب گریم و ویلهلم گریم ، اتومبیل های برفی دیگری نیز وجود داشتند ، اما فیلم انیمیشن برفی سفید و هفت کوتوله نیز از برادران گریم به عنوان الهام استفاده می کردند.

Jacob Grimm و Wilhelm Grimm نسخه های مختلفی از داستان سفید برفی را منتشر کرده اند که با جزئیات متفاوت است ، اما در کل این نوشته ها همان سیر روایی را ایجاد می کنند که در زیر بحث خواهیم کرد.

قبل از نوشتن اول

به نظر می رسید که برادران گریم اولین نسخه خود را از داستان سفید برفی در سال 2 منتشر کردند ، نوشته های متفاوتی از داستان را گردآوری کرده بودند. بزرگترین تفاوت در این نوشتار نقشه کشتن سفید برفی است. در این نوشتار ، نه یک زیردستان بلکه خود ملکه به دنبال از بین بردن سفید برفی بود. البته ، نه با خشونت هایی که از زیردستان به یاد می آوریم. ملکه فقط برفی سفید را برای گل دادن به جنگل می برد و آن را در آنجا آزاد می کند.

سفید برفی کوچک

در نسخه اول برادران سفید برفی ، ملکه به عنوان یک مادر بیولوژیکی سفید برفی معرفی می شود که مایل به داشتن فرزند کودک مانند است. طولی نکشید که این رویا به واقعیت تبدیل شود ، و یک دختر با یک اسم آدم برفی کوچک متولد می شود.

ملکه زن زیبایی در سراسر سرزمین بود و به زیبایی او بسیار افتخار می کرد. او هر روز آینه ای داشت و می پرسید که چه کسی زیباترین است و آینه همیشه به ملکه پاسخ می داد که او زیباترین است. اما وقتی دخترش به هفت سالگی رسید ، از مادرش زیباتر شد. بنابراین ، هنگامی که ملکه از آینه در مورد زیباترین ها سؤال می کند ، آینه پاسخ داد که با وجود زیبا بودن ، ملکه هزاران بار زیباتر از او بود.

این سخنرانی آینه باعث شد که ملکه از دخترش متنفر و حسادت کند. از نظر ملکه ، سفید برفی مقصر است که او دیگر زیباترین زن جهان نیست. آنقدر حسود بود که ملکه یک شکارچی را احضار کرد و از او خواست که برفی سفید را به جنگل ببرد و دختر را بکشد. برای اثبات مرگ سفید برفی ، شکارچی مجبور شد ریه ها و کبد دختر را به ملکه بیاورد تا آنها را بپزد و آنها را بخورد.

شکارچی به دستور ملکه ، برف را به جنگل می برد و چاقو خود را به بیرون می کشد تا دختر را نابود کند. سفید برفی کوچک گریه می کند و التماس می کند تا جان خود را نجات دهد. شکارچی به دلیل این وضعیت دختر و همچنین زیبایی جذاب او تصمیم می گیرد که او را به قتل نرساند. اما تا زمانی که سفید برفی به جنگل برود و دیگر برنگردد. در عوض ، شکارچی برای اثبات مرگ دخترش ، گراز را شکار می کند تا ریه ها و کبد حیوانات را برای غذای ملکه بگیرد.

سفید برفی کوچک ، که ترسیده بود ، به جنگل فرار می کند و در آنجا خانه ای کوچک پیدا می کند. این خانه متعلق به هفت کوتوله بود که در آن زمان در معدن کار می کردند. دختر کوچک وارد خانه می شود ، از هفت غذای کوتوله ، نوشیدنی و وسایل استفاده می کند و سرانجام روی تختخواب خود می خوابد.

وقتی هفت کوتوله به خانه برمی گردند ، آنها به خانه های خود ، نوشیدنی و لوازم خود توجه می کنند و در پایان آنها برفی سفید را در اتاق خواب خود می بینند. پس از بیدار شدن ، دختر داستان زندگی خود و ملکه را به دنبال کشتن او برای هفت کوتوله می گوید.

سرانجام ، این کوتوله ها تصمیم می گیرند در خانه های خود بمانند. مشروط بر اینکه آنها خانه خود را ترتیب دهند ، لباس خود را بپزند ، برای آنها بپزند و کارهای دیگری مانند آن انجام دهند. هفت کوتوله همچنین به سفید برفی هشدار دادند که همه آنها با هم استفاده می شوند و او در خانه تنها می ماند. بنابراین از ملکه و برنامه های بالقوه او مراقبت کنید و در را برای کسی باز نکنید.

در آن طرف داستان ، ملکه به آینه خود برمی گردد تا بشنود که او زیباترین زن جهان است. اما سوال آینه باعث می شود که ملکه متوجه شود که او فریب خورده است و شکارچی سفید برفی را از دست نداده است. بنابراین ملکه کثیف تصمیم می گیرد کار دخترش را انجام دهد.

ملکه با تغییر ظاهر یک فروشنده به خانه هفت کوتوله می رود و وقتی کوتوله ها در خانه نبودند ، به رنگ سفید برفی می دهد. هنگامی که سفید برفی کوچک آزمایش می شود ، ملکه ظاهری-پدر می گوید که او آن را به درستی نپوشیده است. او خود عمل می کند و تسمه های کرست را می بندد تا نفس دختر بزرگ نشود و خفه شود.

ملکه با این ایده که رنگ سفید برفی دیگر مرده است به کاخ باز می گردد. اما هفت کوتوله به موقع وارد شده بودند و زندگی سفید برفی را با پاره کردن تسمه ها نجات داده بودند. وقتی ملکه دوباره از آینه در مورد زیبایی خود سؤال می کند ، متوجه می شود که دخترش هنوز زنده است. بنابراین ، با یک نقشه دیگر ، او به سمت سفید برفی کوچک می رود.

این بار او یک شانه مسموم به دختر ارائه می دهد. به محض اینکه ملکه تغییر دهنده تغییر دهنده موهای دخترش را می کشد ، سفید برفی مانند بدن به زمین می افتد. ملکه دوباره به کاخ برمی گردد. دوباره هفت کوتوله وجود دارد و با بیرون کشیدن شانه از موهای دختر ، جان خود را نجات می دهد.

ملکه هنوز هم با کمک آینه ، دختر خود را زنده می کند و این بار او قصد دارد نقشه ترسناک تری داشته باشد. او در اتاق مخفی خود یک سیب مسموم می کند که در آن هیچ کس دیگری اجازه ورود به آن را نداد. این سیب از بیرون زیبا و قرمز بود و هرکسی که به آن نگاه می کرد می خواست آن را بچشد.

ملکه با نگاه دیگری به سمت سفید برفی می چرخد. این بار دختر محتاط تر بود و در ابتدا از پیشنهاد ملکه تغییر-پدر امتناع ورزید. ملکه موذیانه با گاز گرفتن طرف غیرشینی سیب ، دخترش را تقلب می کند. به محض اینکه سفید برفی این سیب مسموم را نیش می زند ، او به عنوان یک مرد زنده روی زمین می افتد تا بار دیگر با تصور پیروزی به کاخ برگردد.

این بار کوتوله ها به پایان رسیده اند ، اما آنها می توانند هر کاری را انجام دهند. نه تسمه های لباس او محکم نبود و نه شانه در موهای او. ملکه همچنین وقتی از آینه سؤال می کند که زیباترین است ، پاسخ می دهد ، این بار او زیباترین زن جهان است.

هفت کوتوله که نمی خواستند این دختر جوان را دفن کنند ، یک تابوت شیشه ای درست کنند و بدن سفید برفی را درون آن قرار دهند. این دختر برای مدت طولانی در تابوت بدون بوسیدن در تابوت می ماند.

2

یک روز یک شاهزاده خانم جوان به خانه هفت کوتوله می آید و از آنها می خواهد که به او پناه ببرند. اما وقتی چشمش روی این صندوق می افتد ، او به زیبایی دختر درون آن جذب می شود. با خواندن نوشته های روی تابوت ، شاهزاده خانم متوجه می شود که این دختر پسر یک پادشاه بوده است.

پرنس از هفت کوتوله می خواهد که آن را به او بفروشند ، اما کوتوله ها آن را نمی پذیرند. شاهزاده خانم سپس به آنها می گوید که زندگی بدون تماشای این دختر در تابوت ، هیچ معنایی برای او ندارد. شاهزاده جوان به کوتوله ها می گوید که اگر این تابوت را به او بدهند ، او از آن مراقبت خواهد کرد. در پایان ، قلب هفت کوتوله این پسر جوان را می سوزاند و او را با کمی تابوت برفی برفی تحویل می دهد.

پرنس تا آنجا که می توانست این تابوت را در مقابل چشمان خود نگه داشت. او حتی زمانی داشت که با تابوت سفید نمی توانست برفی باشد. تعدادی از خدمتگزاران کاخ مسئول مراقبت از تابوت بودند.

یک روز یکی از بندگان که از تابوت خسته و عصبانی بود ، تابوت را باز کرده و برفی را بلند کرد. بنده می گوید که آنها تمام روز برای این دختر مرده پر از کار هستند و یک شلیک با دست او پشت دختر است. در این لحظه بود که یک قطعه سیب با سیب پنجم از گلوی برفی کوچک خارج شد و این دختر جوان دوباره زنده می شود.

چندی قبل از برگزاری عروسی شاهزاده خانم و سفید سفید. مادر شرور سفید برفی نیز به عروسی دعوت شد. صبح روز عروسی ، ملکه به آینه می رود و می فهمد که ملکه جوانی که قصد عروسی را دارد از او زیباتر است.

ملکه عصبانی است ، اما حسادت او را برای دیدن ملکه جوان به عروسی سوق می دهد. در آنجا بود که ملکه شیطانی فهمید که این دختر جوان همان سفید برفی است. برای ملکه شیطانی نیز یک جفت کفش آهنی در آتش ؛ به حدی که از گرما می درخشد. سپس او مجبور به رقص این کفش ها می شود. پاهای ملکه بسیار سوزناک بود ، اما او نتوانست جلوی رقصیدن را بگیرد. مادر شرور تا کشته شدن به رقص خود ادامه داد.

3

نوشته نهایی

آخرین نسخه از Grimm Brothers of Snow White از سال 6 است. برجسته ترین تغییر در یعقوب و ویلهلم در این نوشتار ، تحول ملکه از مادر بیولوژیکی سفید Bi -snow به یک نامادری است که پس از مرگ مادرش ، که پدر برفی سفید بود ، با پادشاه ازدواج می کند. این تغییر ایجاد شد تا داستان برای خوانندگان جوان مناسب تر شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *