جز خشم و هیاهو در شبکه نمایش خانگی چه می‌بینیم؟

وقتی شبکه تلویزیونی خانگی راه خود را به خانه‌های مردم ایران باز کرد، خیلی‌ها فکر می‌کردند که قرار است با محدودیت‌های کمتر و با حق اشتراکی که به VOD می‌دهند، در روند تولید نقش‌آفرینی کنند، یعنی قرار است آنها تا خود و باورهایشان را با مسائل روزمره زندگی آشنا کنند. در آینه این رسانه ها می توانند ببینند چه اتفاقی افتاده که نباید می افتاد. اکثر سریال هایی که در این زمینه تولید می شوند عادی می شوند (خشونت). آیا آنها نماینده مردم این چنینی هستند؟ یا اینکه توسل به زور و خشونت افسارگسیخته به صورت غیرارگانیک قرار است ناتوانی مردم را در داستان سرایی بپوشاند و آنها را به صورت عاریتی بازخرید کند، وقتی به آثار این روزها در شبکه خانگی نگاه می کنیم متوجه می شویم که اینگونه نیستند. خیلی مرتبط به جغرافیا و شرایط مردم ایران اهمیت نمی دهند، حتی به الزامات و لوازم ژانر پایبند نیستند و خشونت زیادی را تزریق می کنند. بلکه فضای مجازی هم به آن آب و لعاب می دهد و به کارگردان کمک می کند تا تصور کند کاری که انجام می دهد خوب است!
خشم، قتل، دزدی موضوعاتی هستند که این روزها به رکن اصلی سریال سازی در نمایش های خانگی تبدیل شده اند و فیلمسازان فکر می کنند با بیان چنین داستان هایی می توانند مخاطبان بیشتری را جذب کنند!
آنقدر روی نمایش موضوعات فوق تمرکز کرده اند که فراموش می کنند باید برای مخاطب قصه تعریف کنند و نتیجه این می شود که این روزها از شبکه نمایش خانگی پخش می شود. آثار نوشته شده در ابتدا 15+ و بعضاً بالاتر هستند، اما شاید برای هیچ گروه سنی مناسب نباشند!
4 سریال (گردن بند)، (بازنده)، (فقر) و (داریوش) هم اکنون از سه سکوی اصلی نمایش خانگی در حال پخش است و تهیه کنندگان این آثار یک هدف مشترک دارند: خشونت!
اما باید پرسید این حجم از تولیدات خشونت بار و حجم آزار و اذیت تا کجا می تواند مخاطب را جذب کند؟
مردم ایران که در حال حاضر با انواع مشکلات فردی، اجتماعی و معیشتی دست و پنجه نرم می کنند، آیا واقعاً نیاز به دیدن چنین تولیداتی دارند؟ و آیا از منظر جرم شناسی و روانشناسی اجتماعی در درازمدت پخش این گونه سریال ها منجر به بی حیایی از خشونت و همچنین فراهم آوردن راه برای مجرمان و افراد خشن نمی شود؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *