آخرین مطالب

همکاران

بهنام بنی در لس آنجلس

بهنام بانی در لس‌آنجلس، همایون شجریان در تهران ؛ استاندارد دوگانه شادی

چند هفته پیش ، احتمال یک کنسرت رایگان در Homayoun Shajarian در میدان آزاد ، موجی از واکنش ها را برانگیخت. در حالی که بسیاری از افراد مشتاق لذت بردن از موسیقی و ترانه ها در وسط فشار معیشت ، خاموشی دلار و قطع برق بودند ، بخشی از جریانهای مخالف در فضای باز کنسرت به نام این کنسرت “غیرمسئولانه سیاسی”. آنها با تهدید ، توهین و تمسخر به ایرانیان در داخل کشور نوشتند: “چگونه می توانید به کنسرت بروید و در این شرایط شادی کنید؟”

همان حساب های غالباً سلطنتی ، چند روز بعد ، دوباره نگهبان را در مقابل کنسرت سیروان خسوی در کاخ نیاواران گرفت و او را یک خواننده دولتی خواند. جایی که هزاران نفر در سالن با او آواز می خواندند ، “من زندگی را دوست دارم”. باز هم ، همان صداهای خارج از ایران از خواب بلند شد: “این زندگی را چه چیزی دوست دارید؟ صد دلار؟ فشار زندگی یا قطع برق؟”. در اینجا خوشبختی مردم در کنسرت به عنوان “سهل انگاری” تعبیر می شد ، نه “حق زندگی”.

این روایت طنز تلخ خود را نشان می دهد که چند روز پیش ، در لس آنجلس ، کنسرت بهنام بنی با شش هزار نفر از همان “منتقدان” پر شد. کسانی که در فضای مجازی برای ایرانیان در داخل و شادی خود را “خیانت” می نامند ، با اشتیاق از همان موسیقی در میهن لذت می برند. این تضاد به جایی می رسد که برخی در فضای مجازی می نویسند: “جماعت یک بار قبل از ورود به سالن ، یک بار گفت که جاوید شاه تا کنسرت خود قانونی خواهد بود.” (در آخرین ویدئو ، به بخش هایی از فضای کنسرت بهنام بنی در لس آنجلس مراجعه کنید).

آیا افراد داخل ایران حق دارند شاد شوند؟

سوال اصلی در اینجا نه تنها در مورد کنسرت یا خواننده بلکه در مورد حق خوشبختی است. چرا یک فضای داخلی ایران باید برای خنده ، آواز خواندن یا کنسرت توضیح دهد ، در حالی که ایرانیان خارجی بدون محدودیت همان چیزی را “آخر هفته درمانی” می نامند؟

چرا شبکه هایی مانند “Manuto” و “Iran International” یا چهره هایی مانند Farrokhnejad و Ehsan Karami با Homayoun Shajariar برای یک کنسرت “دولت” تماس می گیرند ، اما در برابر کنسرت های پرشور لس آنجلس سکوت می کنند؟ آیا “حق خوشبختی” فقط وقتی در خارج از مرزها تعریف می شود ، در وسط قرار می گیرد؟

واقعیت این است که بخش قابل توجهی از مخالفان خارج از کشور هویت سیاسی خود را بر اساس “رنج مردم در درون” بنا کرده است. خوشبختی و تنفس ایرانی در مرز به معنای از بین رفتن سوخت رسانه ای و تضعیف بدبختی روایت است.

به همین دلیل کنسرت در ایران “خیانت” محسوب می شود ، اما همان کنسرت در لس آنجلس “حق طبیعی” است. این دوگانگی نه تنها یک نگاه سیاسی مغرضانه ، بلکه به نوعی نیاز روانی برای دیدن ایران در وضعیت ناکامی و انفعال است. از آنجا که بقای بسیاری از گروه های مخالف به همان تصویر ایران غمگین و ناامید بستگی دارد.

از این منظر ، یکی دیگر از تضادهای آشکار اتفاق می افتد: همان گروهی که حتی می تواند پنجاه نفر را برای یک تماس سیاسی برای پرچم شیر و خورشید در لس آنجلس جمع کند ، دائماً مردم و هنرمندان را در فضای مجازی می نامند و آنها را “دولت” می نامند. تضاد بین “تماس های خالی” و “سالن های کامل” چهره واقعی این جریان را نشان می دهد.

ایران یک قاب دلتنگی و یک مقصد ارزان برای خرج کردن دلار است

حال اگر این تصویر را در کنار رفتار همان جامعه قرار دهیم ، که آنها آن را “میهن پرستانه” به آن می گویند ، لایه های جدید داستان روشن می شود. نسبت بسیاری از این افراد با ایران نه خاک و ریشه است. برای آنها ، مهمتر از همه ، یک قاب دلتنگی برای داستانهای اینستاگرام و یک مقصد ارزان برای خرج کردن دلار است.

به گفته یکی از کاربران در شبکه اجتماعی ، آنها دلبستگی واقعی به ایران ندارند و هر زمان که لازم باشد ، آنها نام ایران را خرج می کنند: برای ژست ، برای آشپزی ، برای روشنفکری. اما همان کنسرت ، اگر در سالن های لوکس لس آنجلس برگزار شود ، به سمبل آزادی ، فرهنگ و “حفظ هویت ایرانی در میهن” تبدیل می شود.

ایران آباد و سارافراز بیشتر به جای آرزوی کابوس برای این گروه هستند زیرا در آن روز ، آنها دیگر نمی توانند فقط با گفتن “من از آنجا آمده ام” یک مکان اخلاقی بخرند. سپس آنها باید چیزی واقعی برای ارائه داشته باشند و بسیاری از آنها چیزی برای ارائه ندارند.

کنسرت بهنام بنی در لس آنجلس

خوشبختی در ایران همیشه در “شرایط و شرایط” گرفتار می شود. شرط سیاست ، وضعیت رسانه ها ، وضعیت کسانی که کیلومتر دورتر هستند و تنها سرمایه آنها مقابله با رسانه های اجتماعی است. تضاد این است که در لس آنجلس ، تورنتو و سیدنی ، آنها با خیال راحت در سالن های پر زرق و برق می رقصند ، اما برای مردم ایران ، غم و اندوه اجباری را می پیچند.

در حقیقت ، خوشبختی در ایران برای آنها خطرناک است ، زیرا نشان می دهد که جامعه قادر به بازسازی و ادامه زندگی در شرایط سخت است ، به عبارت ساده تر ، آنچه مخالفان نمی توانند بپذیرند “ایران زنده” است. ایران برای انجام تجزیه و تحلیل خود از خریدار باید رنج ببرد.

مشکل مخالفت با خوشبختی نیست ، بلکه با پیامدهای اجتماعی آن است. از آنجا که خوشبختی در ایران ، البته موقت ، تصویری از ایران زنده را ارائه می دهد. یک ایرانی که هنوز قادر به بازسازی و زندگی در ایران است ، فقط روایتی از رنج و بدبختی نیست ، مردم می خندند و در ایران زندگی می کنند و زندگی می کنند که کسانی که در لس آنجلس شادی را تمرین می کنند ، حق تجویز غم و اندوه در تهران را ندارند و شاید روزی شادی بزرگ ، بزرگترین تغییر است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *