“آشنایی من با موسیقی کلاسیک از جایی شروع شد که احتمالاً برای بسیاری دیگر آشنا است ؛ از طریق تلویزیون. من در آن سالها هنوز دانش آموز دبیرستانی بودم. شب ها کانال های تلویزیونی را بزرگ می کردم و پایین می آورم و به موسیقی می آمدم که هیچ شباهتی به آنچه قبلاً شنیده ام. تغذیه ، آرام ، پر از هماهنگی ، اما گاهی اوقات عجیب و ناشناخته.
وی گفت: “من به تدریج به این نوع موسیقی علاقه مند بودم.” من در حال نوشتن قطعاتی بودم که شنیدم ، دنبال می کردم ، نسخه هایی از آثار کلاسیک را جمع می کردم ، اما بعداً این علاقه کاهش یافت. به نظر می رسید که شرایط و فضای اطراف آن اجازه این تمایل درونی را نمی دهد.
با اشاره به وضعیت موسیقی کلاسیک در ایران ، کاردان گفت: “من احساس می کنم موسیقی کلاسیک ، با تمام عزت و عمق خود ، به سمت حاشیه ترین حاشیه رانده شده است. مخاطبان آن کوچک است و تأثیر آن بسیار محدود است. در اختیار
وی گفت: “این وضعیت محدود به موسیقی نیست.” در زمینه انتشار ، سینما ، تئاتر و فرهنگ به طور کلی ، آنچه که بیشتر قابل مشاهده است ، جلوه های سطحی و شکوه است. در موسیقی نیز فریادها و نمایشنامه های اغراق آمیز انجام شده است. بسیاری از آثار امروز فاقد معنی ، بیهوده و خالی هستند. در چنین شرایطی ، ترویج موسیقی جدی و متفکر یک کار دشوار و گاه ناکارآمد است.
“از طرف دیگر ، گروه هایی وجود دارند که بودجه زیادی دارند ، تبلیغات گسترده و مخاطبان سرگرم کننده دارند ؛ خوانندگانی که با لباس های عجیب و غریب روی صحنه می روند ، فریاد می زنند ، می خوانند و از هیچ کس در مورد کیفیت صدای آنها یا مفهوم کارشان سؤال نمی شود.
کاردان با اشاره به حذف تدریجی موسیقی کلاسیک از فضای عمومی گفت: “موسیقی کلاسیک ، که اغلب نامناسب است و باید با زبان یادداشت ها آشنا باشد ، جایی در چنین محیطی ندارد.” در یک تاکسی ، مهمانی ها یا محافل دوستانه ، آنچه می شنویم موسیقی سطحی و با استعدادی است که ذهن را اشغال می کند. این صداها چنان در اطراف ما جاری هستند که ما ناخودآگاه آنها را زمزمه می کنیم ، بدون اینکه بدانیم چرا.
وی با انتقاد از روند حاكم سلیقه در زمینه موسیقی ، تأكید كرد: امروز ، كمتر از افراد نگران ارتقاء طعم موسیقی جامعه هستند. بیشتر مردم در تلاشند تا مردم را فقط سرگرم کنند ، نه متفکران. این وضعیت مانند مواد غذایی است که مواد مغذی ندارد اما به طور گسترده ای ترویج می شود و همه را به مصرف تشویق می کند. موسیقی خوب و همچنین غذای خوب ، کمیاب ؛ مگر اینکه کسی در خانواده ای بزرگ شده باشد که موسیقی کلاسیک بخشی از زندگی روزمره اوست و گوش های او با دوران کودکی آشنا شده است.
کاردان ادامه داد: “ما در یک رودخانه سریع به دام می افتیم که ما را به سمت مصرف گرایی فرهنگی و مصرف گرایی سوق می دهد.” برخی از این مسیر ممکن است در مقابل جریان پرش یا شنا کنند ، اما این نیاز به انرژی ، دانش و ایستادن دارد. بعضی اوقات از خودم می پرسم که چرا در اتومبیل خود به موسیقی گوش می دهم که معنی ، ساختار و تأثیر ندارد. در این لحظه است که من موسیقی کلاسیک را مانند بسیاری از جلوه های عمیق تر فرهنگ ، قربانی شرایطی که فقط فریادها شنیده می شود ، پیدا می کنم ، نه زمزمه های خردمند.
این هنرمند گفت: “با این حال ، هنوز هم کسانی هستند که دل شکسته هستند.” آنها ممکن است بزرگ نباشند ، اما زنده ، وفادار و هر کجا که فرصت داشته باشند ، سعی می کنند صدای موسیقی واقعی را زنده نگه دارند.