البته او اولین بازیگر زن نیست که در تصویر یک مرد بازی می کند. پیش از این نسیم ادبی در نمایش «آبی مایل به صورتی»، آزیتا حاجیان در سریال ساعت شنی، آزاده زارعی در فیلم «آمین خواهیم گفت»، رویا تیموریان در فیلم «شفتگی»، شایسته ایرانی در فیلم «آینههای روبهرو» و اگر نقش پسر را هم در نظر بگیریم، لیلا حاتمی از بازیگران زن فیلم هستند. که نقش یک مرد را بازی کرده اند.
با این حال به نظر می رسد گریم مردانه الناز شاکردوست در این فیلم بیشتر یک روایت تراژیک باشد تا یک تمهید دراماتیک. وقتی نمی توانید داستانی را شنیدنی و قابل مشاهده کنید و ایده خلاقانه ای برای روایت ندارید، آن وقت برای واداشتن مخاطب به تماشای آن به هر روش غیرمتعارفی متوسل می شوید.
این تماشایی حاشیه سینماست نه فقط حاشیه سازی برای دیدنی شدن فیلم. برخی به اصطلاح نوآوری ها، بدون منطق نمایشی، نه چیدمان هوشمندانه ای که تصویری غیرواقعی از فیلم ایجاد کند که با شکستن تابوی رسمی، معنایی پوچ خلق می کند. تغییر جنسیت باعث کیفیت فیلم نمی شود، گاهی نشانه خالی بودن دست فیلمساز برای جذب مخاطب است.
تا پیش از این شاهد حضور بازیگران مردی با لباس زنانه بودیم که البته برخی از آن ها ذوق زیبایی شناسی و نمایشی دارند و آن را نمی پسندند، مانند بازی اکبر عبدی در فیلم های «آدم برفی» و «خوام می عاد»، اما پس از آن این ایده تکرار شد. تبدیل زن به مرد، بدون هیچ نسبت معناداری یا ضرورتی که برخاسته از منطق درام باشد. این چیدمان خلاقیت و نوآوری سینمایی نیست، بلکه تبدیل سینما به مجموعه ای از تصاویر است تا مخاطب برای تماشای معجزه به وجد بیاید.
الناز شاکردوست پس از گذراندن سال های اولیه حضورش در سینما که نقش های کلیشه ای در گیشه بازی می کرد، فرمان را عوض کرد و به یک بازیگر حرفه ای تبدیل شد و نشان داد که در این دگرگونی توانایی دارد. بازی او در فیلمهای «خفهگی»، «شبی که ماه کامل شد»، «ابلق» و «بیبدان» بدون توجه به کیفیت خود فیلمها، توانایی او را به عنوان یک بازیگر ثابت کرد و حتی سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول زن را دریافت کرد.
ای کاش او که در این سال ها با وسواس نقش ها را انتخاب کرد، همین راه را ادامه دهد و در دام و وسوسه نقش های تیپیکال نیفتد. هر نقش متفاوتی لزوما تجربه ای متعالی نیست، گاهی انکار و سد راه حرفه ای بازیگر است.
سینمای ما به خصوص در ژانر کمدی آنقدر خالی از معناست که با تغییر چهره و تصور اینکه گریم های عجیب می تواند جای خالی یک فیلمنامه خوب را پر کند، به فرمالیسم افتاده است. این فرمالیسم مشکل را حل نمی کند، صورت مسئله را پاک می کند. مشکل کمبود داستان های خوب است، نه چنین تخیلاتی.