رضا آتران ، بازیگری که زمانی سریال های ماندگار خود را برای کمدی تلویزیونی تعریف می کرد ، نه تنها در این کار نقش خوبی داشته است ، بلکه گویی او در تلاش است تا میراث هنری خود را امضا کند.
بازگشت او به “AJL معلق” چیزی جز تلخ و تاسف آور نیست. موقعیت های داستانی این سریال آنقدر خام و نابالغ است که حتی حضور آتران نمی تواند آنها را نجات دهد. بازی های مصنوعی ، دیالوگ های سطحی و انسجام روایی به همان اندازه با داستان پردازی پراکنده اشتباه گرفته می شوند.
فیلم حمزه صالبی ، گویی که در میان یک پروژه نیمه کامل مونتاژ شده است ، از هر عمق فاجعه بار است ، طنز القاعده-آل مالی و هوشمند.
آنچه در این سریال با کمدی همراه است ، نه تنها لبخند نمی زند ، بلکه طعم تلخ تر و توهین به آگاهی بیننده نیز دارد.
از همان سکانس اول ، سری “AJL” نشان می دهد که ما در چه سطحی به نفع و سهل انگاری طرف هستیم.
تغییر ناگهانی دیوید از کارگاه کاری به شیشه سازی نه به دلیل ضرورت درام و نه نشانه خلاقیت نیست. این تغییر صرفاً یک ترفند سطحی برای دکوراسیون بصری صحنه است که نه با منطق روایی سازگار است و نه حتی در دنیای داستانی.
در حقیقت ، این سریال از همان ابتدا پیامی را برای بیننده ارسال می کند که با ساختاری روبرو است که نگرانی ، انسجام و صحت آن نیست. چنین آغاز غیر ضروری ، به جای سنگ بنای یک روایت محکم و جذاب ، صرفاً بازنمایی از شلخته و ناتوانی در ایجاد فضا و وضعیت است.
اما فاجعه اصلی پرداخت تهاجمی و توهین آمیز به دسته ای مانند “اهدای عضو” و مرگ مغزی است.
در زمانی که نیاز به پرورش این مسئله مهم بیش از هر زمان دیگری احساس می شود ، “معلق” با یک دیدگاه سطحی ، نادرست و مسخره ، این مفهوم انسانی را به وجود آورد و نتوانسته است شوخی کند.
در اینجا ما دیگر با ضعف ساده یا سهل انگاری روبرو نیستیم. این نوع برخورد با انتظارات عزت حرفه ای سازندگان سازگار نیست. از آنجا که لحظاتی که بدن می خندد ، نه تنها بیننده را منعکس می کند ، بلکه خانواده های اهدا کننده را نیز تحقیر می کند.
در کنار این ، تمسخر و تحقیر چاقی چاقی به شکل شوخی های ظریف و غیر انسانی نمونه دیگری از بینش بینش سازندگان است.
این رویکرد تحقیرآمیز نه تنها بی رحمانه و خوشمزه است ، بلکه بازتابی از ناتوانی فیلمنامه نویس در یافتن طنز هوشمندانه و واقعی است.