نگاهی به سریال «بازنده»؛ رمز و رازهایی پنهان در روح داستان

سریال «بازنده» به کارگردانی امیرحسین پور در ساختار بصری نسبت به سریال های پلیسی معمول و معدود روی سکوهای ایرانی با نسخه ای آشنا نشده وارد عرصه شده است و در دو قسمت اول توانسته بر همین عوامل بصری تکیه کند. و البته یک درام متفاوت. از رمان «زوج همسایه» – زوج همسایه که به فارسی ترجمه شده است، «همسایه ذن» تنش لازم برای تداوم همراهی مخاطب را ایجاد خواهد کرد.

بحران محوری سریال «بازنده» به تنهایی طیفی از رمز و رازها و پیچیدگی ها را در ذهن ایجاد می کند و همین عامل باعث می شود داستان و شخصیت های آن ابعادی غیرقابل پیش بینی و غافلگیرکننده داشته باشند. داستان ناپدید شدن نوزادی که پدر و مادرش او را تنها گذاشتند و به مهمانی در خانه همسایه رفتند. این خاستگاه اصلی درام «بازنده» است که پیامدهای روانکاوانه و جامعه شناختی بسیاری را به دنبال خواهد داشت.

شاید در نگاه اول اقتباس از یک رمان کار ساده ای به نظر برسد و فکر کنیم نویسنده با داشتن شخصیت ها، رویدادها و روابط داستان به راحتی می تواند داستان خود را به تصویر بکشد، اما اگرچه در قسمت های ابتدایی شباهت هایی وجود دارد. بین فیلم و رمان زیاد است و می تواند کمی طاقت فرسا باشد، اما یکی از دشواری های اقتباس از رمان و تبدیل آن به نسخه سینمایی، طراحی بصری مناسب و خلق شخصیت است.

«بازنده» به خوبی توانسته است با توجه به جزئیاتی که شاری لاپنا در رمان «زن همسایه» نوشته است، فضای پنهان رمان را به فرآیندی باورپذیر در پایه ژانر و با استفاده و طراحی نور مناسب و کاربردی، جو منطبق بر روح است. مرموز و مرموز بودن. در واقع لوکیشن اصلی سریال «بازنده» با این تمهیدات فنی و زیبایی شناختی به هویتی مستقل و مؤثر در پیشبرد درام دست یافته است.

به جز علیرضا کمالی که با وجود داشتن پیشینه شخصیت رضا پروانه، آرام آرام و با تمرکز بر حرکات بدن و سپس لحن و گفتار، در حال خلق شخصیت کارآگاه کیانی است، بقیه بازیگران هنوز نتوانسته اند نزدیک شوند. حد باور مخاطب که می تواند نقطه ضعف هم باشد. متناسب با موقعیت تاریخی و فرهنگی رمان لاپنا و جامعه معاصر ما.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *