در سال 2019 بود که رمانی به نام Lady in the Lake اثر لورا لیپمن منتشر شد. استفن کینگ یکی از نویسندگان برجسته ای بود که نقد مثبتی برای آن نوشت و کتاب را “فوق العاده” نامید. او حتی استفاده رمان از پیچشهای داستانی و ویژگیهای شخصیتی را تحسین کرد.
البته منتقدان زیادی هم بودند که این کتاب را تحسین کردند و نقدهای مثبت مختلفی برای آن نوشتند. لیپمن این کتاب را با الهام از دو مرگ نامرتبط که در بالتیمور در سال 1969 رخ داد نوشت. یکی قتل دختر 11 ساله ای به نام استر لیبوویتز و دیگری مرگ مرموز شرلی پارکر، زن سیاه پوست 33 ساله.
در سال 2021 سرویس استریم اپل تی وی پلاس شروع به ساخت سریالی بر اساس این کتاب کرد. قرار بود ناتالی پورتمن (اولین نقش معمول تلویزیونی او) و لوپیتا نیونگو بازی کنند، اما نیونگو در اواسط سال 2022 از این پروژه انصراف داد و موزس اینگرام جایگزین او شد. سریال Lady in the Lake داستانی درباره جاه طلبی زنان است. چه اتفاقی می افتد وقتی آنها از رویاها و آرزوهای خود دست می کشند. داستان این سریال در بالتیمور مریلند در سال 1966 می گذرد و حول محور دو زن می چرخد. مدی شوارتز یک زن خانه دار یهودی و مادر ناامید است.
او ناامیدانه می خواهد از زندگی یکنواخت خود رها شود و هدف همیشگی خود را که روزنامه نگار شدن است دنبال کند. در طرف دیگر شهر، ما زن دیگری به نام کلیو جانسون داریم، یک مادر جوان سیاه پوست مصمم که می خواهد زندگی بهتری برای دو پسرش بسازد.
با این حال، در حالی که همسرش اسلیپی رویاهای کمدی خود را دنبال می کند، کلیو مجبور می شود به عنوان مدل ویترین فروشگاه بزرگ و حسابدار برای یک گانگستر پرکار به نام شل گوردون کار کند و به هیچ چیز دیگری فکر کند. اگرچه زنان در ابتدا زندگی موازی دارند، اما دنیای آنها در روز شکرگزاری خراب می شود.
ظرف چند روز، مدی همسر و پسر نوجوانش، ست، را ترک میکند تا حرفه روزنامهنگاری را دنبال کند. از طرفی کلیو کم کم وارد دنیای زیرین جنایتکار می شود که به سرعت او را به شرایط بدتری سوق می دهد. پس از آن، صدای کلئو را می شنویم که به عنوان راوی ظاهر می شود و ناراحتی خود را از اینکه یک شخصیت ثانویه در داستان مدی است، ابراز می کند: «رویای شما برای نوشتن زندگی شما را ویران کرد. اکنون می خواهید همان رویاها را برای بازسازی زندگی تان بسازید. اما چرا مجبور شدی مرا به این داستان بکشانی؟» این سریال میخواهد از طریق کشمکشهای شخصی شخصیتها به مجموعهای از مسائل اجتماعی بپردازد.
موج دوم جنبش فمینیستی، افزایش همسان سازی یهودیان، تبعیض زدایی نوپای و واکنش سفیدپوستان از جمله مسائلی است که سازندگان نمایش (و البته نویسنده رمان) سعی داشتند به آن بپردازند. می توان گفت که مادی و کلیو دو نقطه متضاد هستند. در حالی که رویاهای مادی او را از درون می سوزاند و خلأ بزرگی در وجودش ایجاد کرده است، همسر و فرزندش را رها می کند تا به دنبال رویاها و خواسته هایش برود. در همین حال، کلیو سال های زیادی را از رویاهای خود صرف کرده است تا از فرزندانش مراقبت کند. او رویاهای کوچکی دارد… برای داشتن یک شغل قانونی و کمک به مردم عادی مثل خودش. حتی اگر کسی به خودش کمک نکند.
اینطوری میشه…کسی به این زن بیچاره کمک نمیکنه. در نهایت همه چیز دست به دست هم می دهد تا اینکه به مرگ او ختم می شود; اتفاقی که در همان سکانس های ابتدایی سریال به تصویر کشیده می شود. وقتی مردی جسد بی جان کلئو را در اواخر شب به دریاچه می اندازد. مرگ کلیو برای مدی که به تازگی کار خود را به عنوان یک روزنامهنگار تحقیقی و آماتور آغاز کرده است به یک نقطه داغ و یک معمای هیجانانگیز تبدیل میشود. معمایی که او به شدت می خواهد آن را حل کند. همانطور که خود کلئو در صحنه آغازین سریال Lady of the Lake روایت می کند، پایان او به آغاز مد تبدیل می شود.
این سریال تا حدودی توانست نظر مثبت منتقدان را به خود جلب کند و حتی ۵۶ نفر از منتقدان سایت روتن تومیتوز رضایت ۷۵ درصدی خود را از سریال بانوی دریاچه ثبت کردند. 28 منتقد وب سایت متاکریتیک نیز میانگین امتیاز 61 از 100 را برای آن ثبت کردند. آنها عموماً معتقد بودند که سریال Lady in the Lake داستان جذابی را روایت می کند که با انحرافات و نوآوری های مختلف آمیخته شده است. یک سریال معمایی مهیج با بازی بسیار خوب بازیگران که پتانسیل زیادی در دل خود دارد. بانوی دریاچه یک مینی سریال محسوب می شود که داستان خود را در 7 قسمت به پایان می رساند.