بدنام‌ترین و بی‌احترام‌ترین ماموران دولت در عهد قاجار

این شهر 21 کیلومتر وسعت داشت و حدود 250000 نفر سکنه داشت. ساخت خندق و دروازه برای تامین امنیت تهران و جلوگیری از هجوم اشرار و دزدان و احیاناً دشمنان از زمان صفویه آغاز شد و ناصرالدین شاه قاجار بنا به دلایلی آن را گسترش داد و بر تعداد دروازه ها افزود. به این ترتیب تهران به شهر دروازه ها ملقب شد. دروازه دولت، دروازه شاه عبدالعظیم و… از جمله این دروازه ها بود.

در این مدت حصاری با 12 گیت در اطراف تهران کشیده شد تا ورود و خروج مردم به شدت کنترل شود و تمام 12 دروازه به جز دروازه بدون سقف که محل عبور خودروی دودزا بود از اذان صبح باز شد. نماز و اندکی پس از غروب آفتاب بسته شد. بوده. این دروازه‌ها، همان‌طور که بنیامین، اولین سفیر آمریکا در زمان قاجار می‌گوید: «با کاشی‌ها، کتیبه‌ها و کنده‌کاری‌های رستم و اسفندیار و… تقریباً یکسان با یکدیگر ساخته شده‌اند و از ستون‌ها و مناره‌های زیبایی تشکیل شده‌اند».

خودرو سواران یک تومان پرداخت کردند

اما به زبان امروزی به عوارض بگیران و یا به زبان امروزی، که نگهبانانی بودند که از مردم عوارض (پول) می گرفتند تا اجازه ورود به شهر را بدهند، بشنوید. در آن زمان اداره این دروازه ها به صورت قراردادی به افراد سپرده می شد و دولت درآمد آن را از محل جمع آوری پول دریافت می کرد.

جعفر شهری در کتاب «تهران قدیم» میزان این عوارض را ذکر کرده است: «هر بار الاغ یک دهم ریال و هر بار یک قاطر یک چهارم ریال و هر بار یک چهارم ریال. یک عدد قران دیلیجان، پنج قران برای گاری های پستی و یک تومان برای گاری های تجاری، به علاوه برای هر نفر دو درهم ریال.

گویا در آن زمان آتول توک توک نیز به تهران آمده بود که عوارض آن را نیز شری در کتاب خود آورده است: «عوارض و عوارض خودرو که در آن زمان از تعداد آن بیشتر نبود. انگشتان دست یک افسر در یک روز، نمی تواند مبنایی داشته باشد، که اولاً مربوط به انصاف به رانندگان و دروازه بانان بود و بستگی به این دارد که سوارکار کی تا این حد متشکل باشد و قدرت او. و ضعف… اما آنچه مسلم و جزء قوانین خودساخته دروازه بانان بود این بود که از هر ماشین یک تومان و از سرنشینان آن دو قرآن می گرفتند…

هرج و مرج و رنج مردم

به نظر می رسد ماجرا به همین جا ختم نشده و گاهی پیمانکاران از سردرگمی و ضعف دولت ها سوء استفاده کرده و به میل خود قوانین را تغییر داده و عوارض را چند برابر می کنند. در نتیجه مسیر تغییر کرده و از طریق خندق ها و امثال آن قاچاق شده است.

بیچاره ها بعد از عبور از سد ماموران دروازه مجبور شدند سبیل ماموران بازرسی را چرب کنند. مامورانی که کارشان بازرسی اموال مردم بود. مردم را مجبور کردند که همه بارهایشان را باز کنند و دوباره به میزانشان مالیات بدهند…»

به گفته شهری، مأموران «نواقل» بدنام ترین و بی احترام ترین کارگزاران حکومت بودند. حتی میوه و سبزی و سبزی و زغال سنگ و هیزم هم گرفته می شد و نوعی باج بود که به دلیل کالایی بودن آن را «عشر» می گفتند و این عشر حتی شامل نمک هم می شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *